ادامه
💢
ما 4 نفر بودیم البته تنها مسیری شون فقط این حقیر بود .
خب بعضی دوستان که اولین بار بود زیارتشون میکردیم .نمی دونستن که در
سفر ، از میان یه جمع یه نفر باید بشه مسئول . ما از تک روی ها خیلی رنج کشیدیم تا حد بریدن ، اما مدام یه در
خواست رو از خدای متعال میکردم :
خدایا خودت این امتحانا رو مدیریت کن
مثلا یکی از صحبتاشون این بود ما چون اولین بارمون هست میاییم کربلا باید
بریم کاظمین ، حداقلش ولو شده از شما جدا شیم.
خلاصه تو این مایه .البته پیش من نگفته بودن .
خلاصه به جایی رسید که ما به نجف که رسیدم یه تشر زدم به این دوست تک رو .
دوستان خیلی خوبی بودن ها اما روحیه ی دسته جمعی کار کردن رو نداشتن .
🔺🔻🔸
یکی از رفقای همدل و همراه بنده ، می گفت اول خیلی ناراحت شدم که دلشون رو شکستی ولی بعد دیدم در نهایت همه
چیز آروم شد و یه نظمی گرفت جمع مون .
فهمیدم کارتون درست بوده .(ضمن این
که قبلش با زبون خوش تذکر دادم دوسه بار بطور جدی تاثیری نداشت)