یه بنده خدامیگفت: مادرتشویق نمودپسرش فرزند دارشود
شدشدشدشد
پنج تا
حواسش بود
خوشحال وخندان
مواظب بود پسرش تاج سرش اذیت نشود
حتی نوه ها رو نگهداری کرد
چرا چون باعث افتخارش میشن
هرجابرون جمعیت زیادن وافتخارمیکنه بر دیگر اقوام وهم در پیری پسرش وعروسش بدردشون میخوره.
مادرزرنگ به فکر پسرش بودتشویق نمودبه فرزندآوری مستقیم وغیر مستقیم.حالا هم همین برنامه رو برای فرزند کوچک امابه شیوه دیگر خواهد داشت تاپیش رهبرش شرمنده نشودوباعث برتری وبهتری فرزندان درمیان اقوام شودوعرق شرمندگی نداشته باشد
همچنین به دختر وپسر دیگر اقوامش هم توصیه نمود تا انها هم اقدام کنن آنها هم اولویت ها رو پیگیرشدن
به این مادرفهمیده بایدآفرین گفت تا به فکر دوفرزندپسرش هست چون عاشق پسراشه و میدانه اگر فرزند زیاد فرزندانش داشته باشه دوروبرش نوه هاش میان ولذت میبره وکمک کارش میشن یقینا اگر دختر میداشت تاکید وتوصیه به دخترش هم مینمود