ماجرای شهادت شهید اندرزگو
🌹🍃شهید اندرزگو، نزدیکی غروب آن روز با یک 🏍موتورگازی راهی منزل دوستش شد؛ ماموران ساواک قبلاً منطقه را به محاصره در آورده بودند.
وی پس از ورود به خیابان "سقا باشی" متوجه حضور ماموران ساواک شد، اما برای فرار از مهلکه، دیگر دیر شده بود.
وی با پناه گرفتن در پشت یک اتومبیل سعی در گمراه کردن ماموران داشت، اما ماموران رژیم از فاصله دور پاهای او را مورد هدف قرار دادند. قاتل شهید، فردی به نام "تهرانی" بود.
❣ شهید اندرزگو در حالیکه خون، به شدت از پاهایش جاری بود، با خوردن کاغذهای حاوی شماره تلفن دوستان و نزدیکانش و آغشته کردن بقیه مدارک به خون خود و نابود کردن آنها، مانع از آن شد که نشانی کسی به دست ساواک بیفتد.
🌴 سیّد همواره گفته بود: «زنده مرا نخواهند یافت» و سرانجام نیز چنین شد. 🥀🍂شهید اندرزگو پس از سالها مبارزه با رژیم پهلوی ۱۹ رمضان برابر با ۲ شهریور ۱۳۵۷، در کمین نیروهای ساواک گرفتار شده و به شهادت رسید.
🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀
اعلام خبر شهادت توسط امام(ره)
🌹خانواده شهید اندرزگو برای ماهها از شهادت وی خبردار نشده بودند تا اینکه امام (رحمةاللهعلیه) ۱۲ بهمن ۱۳۵۷ وارد کشور میشود.
❣سید مهدی اندرزگو، فرزند شهید میگوید: شهید اندرزگو در شهریور ماه ۱۳۵۷ و در ماه مبارک رمضان به شهادت رسید، ولی ما تا زمان پیروزی انقلاب و ورود امام (رحمةاللهعلیه) به ایران که بهمن ماه بود،
😔از این حادثه خبر نداشتیم. روزی که امام (رحمةاللهعلیه) وارد کشور میشدند، ما تلویزیون را نگاه میکردیم و منتظر بودیم که ایشان هم همراه امام (رحمةاللهعلیه) باشند و با ایشان وارد کشور شوند.
حضرت امام (رحمةاللهعلیه) به کشور آمدند و در مدرسهٔ رفاه مستقر شدند،
❣فرمودند خانوادهٔ آقای اندرزگو را پیدا کنید، من دوست دارم آنها را ببینم. ما به دلیل مبارزات پدر و تحت تعقیب بودنش همواره در حال نقلمکان از شهری به شهر دیگر بودیم.
به همین دلیل هیچکدام از اطرافیان امام (رحمةاللهعلیه) نشانی ما را نداشتند،
اما خود امام (رحمةاللهعلیه) در آخرین دیدار پدر ما با ایشان، شنیده بودند که ما در مشهد ساکن هستیم. این شد که آیت الله طبسی و دیگر دوستان ما را پیدا کردند و خدمت امام (رحمةاللهعلیه) بردند.
☘یاد دارم زمانی که در تهران و مدرسهٔ رفاه خدمت امام (رحمةاللهعلیه) رسیدیم، ایشان دو برادر کوچکتر من را یکی هفتماهه و دیگری دو ساله روی پاهای خودشان نشاندند و ما را مورد تفقد و مهربانی قرار دادند.
😔ایشان پس از کمی مقدمهچینی خبر شهادت پدر را به ما دادند. بعد از شنیدن خبر شهادت پدر، مادرم طبیعتاً بسیار دگرگون و ناراحت شدند.
❣ امام خمینی (رحمةاللهعلیه) هم برای مادر ما از حضرت زینب (سلاماللهعلیها) و صبر ایشان مثال زدند و او را به صبر و بردباری نصیحت فرمودند.
🤲سپس برای ما دعا کردند و من هنوز هم که هنوز است، تاثیرات دعای امام (رحمةاللهعلیه) را در زندگی خودم میبینم"