. خۆش‌است‌تسبیح‌مادر🌱! رشته‌ای از پشم تابیده بود و به تعداد تکبیرها گره زده بود. گره‌ها از میان دستانش می‌لغزید و لب‌هایش به آرامی تکان می‌خورد: الله‌اکبر، الحمدالله، سبحان‌الله. بعدها که حمزه شهیدشد، تسبیح را با تربت او ساخت. هربار که ذکرها را می‌گفت، تمام وجودش آرام می‌شد و هیچ اثری از خستگی کارِ خانه نمی‌ماند. پختن نان، کار ساده‌ای نبود؛ باید گندم و جو را می‌سپرد زیر هیکل سنگین آسیاب و دستانش را می‌چرخاند. تنور را روشن می‌کرد و خمیر را می‌چسباند به تن تب‌دارِ تنور‌، عطرِ دستانش که از لای نان‌های پخته شده بیرون می‌ریخت، بچه‌های گرسنه بی‌تاب می‌شدند. سیرشان می‌کرد و با دست‌های تاول زده، گهوارهٔ حسین علیه‌السلام را تاب می‌داد، با مشک آب می‌کشید، خانه را جارو می‌زد، کنار اجاق می‌ایستاد تا آتش را روشن نگه دارد و گاهی وسط همین کارهای سنگین روزانه، پلک‌هایش رویِ هم می‌افتاد. تسبیحات‌حضرت‌زهرا‌سلام‌الله‌علیه حضرت‌زهرادلش‌ازیاس‌بود🌱! 🔳 🔸 بـه کــانــال عشاق الحسین بـپـیـونـدیـد 👇 @behtarinmadahiha ❤️