💝💚💝💚💝
#داستان_واقعی
📕
#فرار_ازجهنم
✍
#قسمت ۳۸
💍ومن عاشق شدم❤️
😊❗️☺️❗️☺️❗️
.
نگاه عمیقی بهش کردم و به طعنه
گفتم ... پولدار شدی💵 ... ماشین خریدی ... 🚕
شامپاین 300 دلاری می خوری ... بعد رو
کردم به گارسن ... من فقط لیموناد می خورم ...🍹
..
-👈🏻 لیموناد چیه ؟ ... مهمون منی ... نیم
خیز شد سمتم ... برگرد پیش ما ... تو
برای این زندگی ساخته نشدی استنلی.😒..
..
😐کلافه شده بودم ... یه حسی بهم می
گفت دیدن کین بعد از این همه سال اصلا جالب نیست ...❌
.
👈🏻شروع کرد از کار بزرگش تعریف
کردن ... پول و ثروت ... و نقشه دقیق و
حساب شده ای که کشیده بود ... نقشه ای که واقعا وسوسه انگیز بود ...😈
.
👈🏻برای لحظاتی واقعا وسوسه شده بودم ... 🙃
اما یه لحظه به خودم اومدم ... حواست کجاست استنلی⁉️ ...
این یه انتخابه... یه انتخاب غلط ... نزار وسوسه ات کنه ... 👹
تو مرد سختی ها هستی ... نباید شکست بخوری و به خدا خیانت کنی... ❌
👈🏻حالا جای ما عوض شده بود ... 🔁
من سعی می کردم کین رو متقاعد کنم
که اون کار درست نیست و باید دزدی رو بزاره کنار ...⛔️
و بعد از سالهاباورم نمیشه ... تو
اینقدر عوض شدی ... دیگه بعید می
دونم بتونی به یه گربه هم لگد بزنی ...
تو یه ترسو شدی استنلی ... یه ترسو ‼️....
.
😐به من نگو ترسو ... اون زمان که تو
شب به شب، مادرت برات غذای گرم درست می کرد ... 🍚🍲
من توی آشغال ها سر یه تیکه همبرگر مونده دعوا می کردم 🍔
👈🏻 اون زمان که پدرت توی کارخونه تا
آخر شب، کارگری می کرد تا یه سقف بالای سرتون باشه،🏡
من زیر پل و کنار خیابون می خوابیدم ... و هنوز زنده ام 😣
تو درست رو ول کردی و برای هیجان
اومدی سراغ این کار ... من، برای زنده موندن جنگیدم 😣⚔
- فکر کردی با یه نقشه و بررسی موقعیت ... 📈
و پیدا کردن یکی که برات پول شون کنه؛ می تونی از اونجا دزدی کنی ⁉️
... اون مغازه طلا فروشی بالای شهره ...
قیمت ارزون ترین طلاش بالای 500 هزار دلاره ... 💵
فکر کردی می خوای سوپر مارکت محله
مون رو بزنی که 👮پلیس ده دقیقه بعد بیاد جنازه ها رو ببره😏...
.
👈🏻محاله یکی تون زنده برگردید ... می دونی چرا❓...
چون اونهان که حقوق 👮پلیس ها رو
میدن ... چک های رنگارنگ اونها به
شهردار و فرمانداره که دولت فدرال می چرخه ... 💸
پس به هر قیمتی، سیستم ازشون دفاع می کنه ...🛡
💎🛡💎🛡💎
👈ادامه دارد....👉
✨💥✨💥✨
@TanhamasirLezatbandegi
🌸🍃🌸🍃