سيل و تربت امام حسین (علیه السلام) پس از پایان نماز دیدیم سیل، شهر را فراگرفته و آب بالا آمده تا جایی که به ایوان مسجد هم که نیم متر از سطح زمین بلندتر بود رسیده بود با صدای بلند از مردم خواستم با این حادثه مقابله کنند ابتدا گفتم فرشهای مسجد را جمع کنند و در جای بلندی بگذارند تا آب آن را از بین نبرد بعد از مردم خواستم احتیاطات لازم را برای حفاظت از کودکان و زنان به عمل آورند جریان سیل دو سه ساعت ادامه یافت و در این مدت ما صدای آوار خانه ها را یکی پس از دیگری میشنیدیم. حتی ترسیدم مسجد نیز خراب شود همه چیز وحشتناک بود تاریکی ناشی از قطع برق، سیل خروشان و بی امان، خراب شدن خانه ها و فریاد کمک خواهی مردم. در چنین حالت بحرانی و وحشتناک ذهن انسان فعال میشود و به دنبال هر وسیله ای برای مقابله با وضع موجود میگردد. قبلاً این مطلب را شنیده بودم که برای رفع چنین خطر فراگیر گریزناپذیری میتوان به تربت سيد الشهداء (علیه السّلام) - به اذن خدای متعال - توسل جست. قطعه ای از تربت که خدا به برکت وجود ریحانه ی پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلّم) بدان شرافت بخشیده، در جیب داشتم آن را از جیب بیرون آوردم، به خدا توکل کردم و آن را در میان امواج پرتلاطم سیل پرتاب کردم لحظاتی نگذشت که به لطف و فضل خدا سیل بند آمد پس از آنکه سیل بند آمد کمیته ای برای کمک به سیل زدگان تشکیل دادیم. آن شب فعالیت مهمّی امکانپذیر نبود؛ لذا کار را به صبح فردا موکول کردیم. بُرشی از کتاب" خون دلی که لعل شد" (خاطرات حضرت آیت الله خامنه ای مدظله العالی از زندانها و تبعید دوران مبارزات انقلاب اسلامی) https://eitaa.com/joinchat/1063846420C3c83fd58d4