انگیزشی
هفت سالی می شد که راه نرفته بودم.
پزشک پرسید:
این چوب ها چیست ؟
گفتم: فلجم.
گفت: آنچه تو را فلج کرده، همین چوب هاست. سینه خیز، چهار دست و پا، قدم بردار و بیفت.
چوب های زیبایم را گرفت.
پشتم شکست و در آتش سوزاند.
حالا من راه می روم …
اما هنوز هم وقتی به چوبی نگاه می کنم، تا ساعت ها،بی رمقم !!!