📚حضرت آیت الله العظمی بهجت فومنی ره
یک کسی از دوستان معاویه، جلو مردم معاویه صدایش زد: از کجا آمدی؟ گفت: مِنْ عِنْدِ لَئیمٍ جَبانٍ بَخیلٍ. کیه لئیم و جبان؟ از پیش علیبنابیطالب آمدم. برای اینکه دل معاویه را به دست بیاورد. معاویه حرفی نزد. در خلوت او را صدا زد. یک کس دیگر هم بوده، نمیدانم به گمانم عمروعاص هم بوده در آن مجلس خلوت. گفت: میگویی لئیم و جبان و بخیل کیست مقصود تو؟ گفت: علیبنابیطالب. عیّ جبانٍ بخیل. ظاهراً اینجور گفته. [عیّ یعنی] عاجز کسی که حرف بلد نیست بزند. [معاویه] گفت: اما اینکه میگویی حرف بلد نیست بزند؛ تمام عالم جمع بشوند، در لسان به او نمیرسند. لسان او غالب است بر لسان همه. اینکه میگویی جبان است؛ احدی قابل مقابلۀ با او در شجاعت نیست. بخیل است؟! حاضر است به اینکه قوت شبانهروز خودش و واجبالنفقهاش را نگاه بدارد و بقیه هرچه باشد، بدهد در راه خدا.
[آن شخص گفت تو که او را اینجور میدانی، چطور میخواهی با او بجنگی؟ [معاویه] گفت: آخه اون مُهر دیگر از دست ما میرود. اگر بخواهم [طبق این عمل] بکنم تمام بیتالمال و تمام این چیزها که باید به امضاء من درست بشود، از دست ما میرود. من برای ملاحظه این دنیا این کار را میکنم، والا یقین دارم هیچکسی به او نمیرسد.
📚درس خارج فقه، زکات، جلسه235
@Dastanhaykotah