┄┅◈🌿✨🌿◈┅┄ معمار حریم شما خوب می‌دانست چطور دستم را در دست مهربانتان بگذارد. تمام رواق‌ها را آیینه پاشید! من خیره‌ام و در پیچ و خم آینه‌ها خرد می‌شوم ... این همه، من هستم و من، این همه نیستم! تکه تکه می‌شوم! راه رسیدن، همین است... شکسته‌ام و تنها امید ماندن من، لحظه‌ای است که میزبان قدوم خورشید باشم. بر من بتاب ... ┄┅◈🌿✨🌿◈┅┄