شهید روح الله قربانی
(1333- 1357 ه ش)
شهید روح الله قربانی در خانواده ای متدین و متعهد در شیراز چشم به جهان گشود. او که در خانواده ای مستضعف به دنیا آمده بود، از آغاز کودکی، دستان لطیفش را با سختی کار آشنا ساخت و همانند بزرگ مردی کوچک به یاری خانواده برخاست تا گوشه ای از مخارج خانواده را تامین نماید.
روح الله نماز و سایر شعائر اسلامی را با علاقه ای فراوان و با خلوص نیت به جا می آورد. هیچ گاه دست از کار و امرار معاش بر نمی داشت و شب هنگام علی رغم خستگی، به تکالیف مدرسه اش رسیدگی می کرد.
وی با اینکه خودش بضاعت چندانی نداشت، اما از کمک به دوستان و همکلاسی های بی بضاعتش غافل نمی شد و از راههای مختلف به کمک و یاری آنها می شتافت.
روح الله پس از آنکه دوره ی شش ساله ی دبستان را به پایان برد، تحصیل روزانه را ترک گفت و در مدارس شبانه به تحصیل پرداخت.
و به تدریج به مجالس روحانیون وارد شد و پای درس و وعظ ایشان نشست و بر تجارب واندوخته های خود افزود. در همانجا بود که با نهضت اسلامی و اسم حضرت امام(ره) آشنا شد و از آنجا که خودش فردی سختی کشیده و محرومیت دیده بود فهمید که انقلاب و امام(ره) مدافع محرومین وحقوق آنها در برابر ظلم وستم رژیم شاه خواهد بود. او با همه وجود امام را به عنوان رهبر دینی و سیاسی خود برگزیده و خود را آماده ی جانبازی در راه اسلام و آرمانهای امام(ره) نمود.
با اوج گیری انقلاب اسلامی و شکل گیری حرکات مردمی وی با تلاشی دو چندان به تکثیر و توزیع اعلامیه پرداخت. او که شغل رانندگی را انتخاب کرده بود، با خودروی شخصی اعلامیه ها را به دست مشتاقان کلام امام(ره) می رساند.
شهید قربانی پس از ورود حضرت امام(ره) به میهن، با شور و شوقی وصف ناپذیر، به فعالیتش ادامه داد و هر روز در هر جایی که تظاهراتی شکل می گرفت، به صف اول انقلابیون می پیوست و با فریادی رسا علیه رژیم شعار می داد.
روز بیست و دوم بهمن سال57، پس از آنکه با مشارکت و همکاری مردم مسلمان و انقلابی، کلانتری 3 به دست مردم تصرف شد او اسلحه ای به دست آورد و همراه با سیل جمعیت به طرف شهربانی حرکت کرد.
او در آن روز توانست با اسلحه ای که به دست آورده بود، چند نفر از عمال شاه را به درک واصل کند. او که اطراف بانک ملی سنگر گرفته بود، در هنگام جابجایی از ناحیه ی سر مورد اصابت تیر قرار گرفت. پس از آرامش نسبی محل و هنگامی که شهربانی به دست مردم انقلابی سقوط کرد، روح الله که هنوز نیم جانی در بدن داشت، به بیمارستان منتقل شد.
پس از حدود یک ماه که در اغما به سر می برد، در آستانه ی بهار طبیعت، در روز بیست و هفتم اسفند به دیار همیشه بهار پرواز کرد و برای همیشه آرامش یافت.