طناب را پاره کن
🔹کوهنورد میخواست بلندترین قله را فتح کند. او در شبی تاریک از کوه بالا رفت؛ اما نزدیک قله پایش لیز خورد و سقوط کرد. اما طناب به دور کمرش گره خورد و در هوا معلق ماند.
🔸کوهنورد فریاد زد: «خدایا کمکم کن.»
ندایی آسمانی پاسخ داد: «واقعا باور داری که من میتوانم تو را نجات دهم؟»
پاسخ داد: «البته که باور دارم.»
ندا آمد: «طناب را پاره کن!»
مَرد فکر کرد اگر طناب را پاره کند حتما خواهد مُرد و طناب را با تمام نیرو چسبید.
روز بعد، جسد کوهنورد را یخزده پیدا کردند؛ درحالیکه از یک طناب آویزان بود و فقط یک متر با زمین فاصله داشت!
✍امروز جمهوری اسلامی نزدیک قله شده، ولی به طناب ریال آویزان مانده است. آیا ندای پول خلقت خدا را میپذیریم و طناب را پاره میکنیم؟
#بیداری_درسبک_زندگی
#bidari_dar_sabkezendegi
عضویت در کانال ایتا، سروش، روبیکا و تلگرام👇
@bidari_dar_sabkezendegi