─═┅═༅🍃🌼🍃༅══┅─ ۝◁(20).. ‌‌‌‌○◁ ‌۞ فَجاءَتْهُ إِحْداهُما تَمْشِی عَلَی اسْتِحْیاءٍ قالَتْ إِنَّ أَبِی یَدْعُوکَ لِیَجْزِیَکَ أَجْرَ ما سَقَیْتَ لَنا فَلَمّا جاءَهُ وَ قَصَّ عَلَیْهِ الْقَصَصَ قالَ لا تَخَفْ نَجَوْتَ مِنَ الْقَوْمِ الظّالِمِینَ..قصص 25 ❍ پس°چیزی نگذشت که°یکی از آن دو° زن°در حالی که با حیا وعفّت راه می رفت به نزد او آمد و گفت:همانا پدرم از شما دعوت می کند تا مزد این که برای ما آب دادی به تو بپردازد. ¤ پس همین که موسی به نزد آن پدر پیر° حضرت شعیب)آمد و سرگذشت خود را برای او بازگو کرد،او گفت: نترس،تو از° دست° گروه ستمگران نجات یافتی ─═┅═༅𖣔7⃣𖣔༅═┅┅─