ترسیم گویایی از لحظه مرگ در حدیثی از امام علی (ع)
سکرات مرگ توأم با حسرت از دست دادن آنچه که داشتند بر آنها هجوم می آورد، اعضای بدنشان سست می گردد و رنگ از صورتهایشان می پرد. کم کم مرگ در آنها نفوذ کرده میان آنها و زبانشان جدایی می افکند. در حالی که او در میان خانواده خویش است. با چشمش می بیند و با گوشش می شنود و عقل و هوشش سالم است اما نمی تواند سخن بگوید.
در این می اندیشد که عمرش را در چه راه فانی کرده؟ و روزگارش را در چه راهی سپری نموده است؟ به یاد ثروتهایی می افتد که در تهیه آن چشم بر هم گذارده و از حلال و حرام و مشکوک، جمع آوری نموده و تبعات و مسئولیت گردآوری آن را بر دوش می کشد در حالی که هنگام جدایی و فراق از آنها رسیده است، آن به دست بازماندگان می افتد. آنها از آن متنعم می شوند و بهره می گیرند اما مسئولیت و حسابش بر اوست.