ترکش توپ خورده بود به گلوی حاج حسین و راننده اش خونریزیش شدید بود نمیذاشت زخمش رو ببندمـ ... می گفت: اول اون (رانندش رو میگفت) شنیدمـ حاج حسین زیرلب می گفت: اون زن و بچه داره امانته دست من کمـ کمـ چشماش داشت بسته می شد بیهوش شد... شبیه #شهدا رفتار کنیمـ ... ایثار و از خود گذشتگی برای خانواده و دوستان و افراد جامعه و مسلمانها و شیعیان.... دلیل دفاع از سوریه همین احساس ایثار و کمک به همنوعان هست #شب_بخیــــر @bicimchi1