هدایت شده از تبلیغات عجایب
من ام دختر مستخدم عمارت کامرانی‌ها ،از وقتی که یادمه پدر و مادرم مستخدم خانه آقا بزرگ بودند،وقتی پدرم بر اثر برگرفتگی در عمارت آقا بزرگ فوت شد آقا بزرگ من و مادرم را زیر بال و پر خودش گرفت و نذاشت هیچ کم و کسری داشته باشیم ،کیا تک نوه ی آقا بزرگ بود و وارث کل امپراتوری کامرانی‌ها ،پسری خوشگذران و و عصبی .آقا بزرگ بنا به شرایطی من را مجبور کرد تا مستخدم خانه کیا شوم چون تنها زندگی می‌کرد و من دختری مذهبی بودم بین ما صیغه محرمیت خوانده شد به شرط اینکه که کیا اجازه ی دست زدن به من نداشته باشد و در غیر اینصورت نصف ارثش به نام من می‌شد،در واقع من برای کیا مانند میوه ممنوعه بودم که در عمارتش زندگی می‌کردم کیا که منو را باعث این اتفاق می دانست کاری کرد که.....😱😱👇 https://eitaa.com/joinchat/1233192213C931ab41691