💠گروه 🌹بخش هفتم 🌹 دسته ای از مرغان روی آب حرکت میکردند، آرام ولی صدا، درست مثل ستون هفتاد ودو نفری،ما که باید حرکت در زیر آب را با اشنوگل یا نی غواصی تمرین میکردیم. وقتی پاهایم به ماسه های نرم ساحل رسید، تا گردن نشستم توی آب و اشاره کردم به ستون که تک تک برای ساحل کشی آماده بشوند شدند نفر آخر، که تا گردن خزید تو آب وگل،مرغان وحشی بلند شدند تو آسمان وما با نگاهمان تا ابرها تا انتهای افق دنبالشان کردیم. گفتم "این را برای همیشه تو گوشتون فرو کنید فقط وقتی فین زدن شما رو قبول دارم که اینها نفهمند شما اینجا هستید و این طور نگذارید بروند خانه فک و فامیلهاش" صدای کی بود نفهمیدم، فقط شنیدم که گفت "حاج محسن !این ساحل کشی که گفتید یعنی چه؟"صدایم را جوری بلند کردم تا آخر ستون همه بفهمد چه می‌گویم. گفتم "وقتی به ساحل یا مانع دشمن نزدیک می‌شوید حرکت اصلی شما رو دست وپاست،اون هم هماهنگ ولی صدا، فقط چشمهایتان باید از آب بیرون باشد، آنجا شاید مجبور باشید ساعتها کنار موانع نزدیک سنگرها دشمن بی حرکت بمانید باید دقیق بشوید که هیچ حرفی نباید زده بشودمگر با اشاره سر یا نگاه ودر صورت اجبار با شکل قراردادی با زبان یا آواز حیوان های همان منطقه ادامه دارد....... 🌹🌹🌹🌹🌹🌹 http://eitaa.com/joinchat/2098397195C755e168b84