تهران که بودیم برای مراسم، همه بچه‌ها هم که بودند. رفتیم و آزمایش دادیم. امید داشتیم که پیکر پدر است. ساعت 11 - 10 شب بود که خبر دادند پیکر شهید متعلق به پدرم است، یعنی دکتر تولایی به سردار باقرزاده نامه زده بودند که پیکر متعلق به ایشان است. پدرم گفته بودند که: «من آرزو می‌کنم، امیدوارم جنازه‌ام چون مادرم گمنام باشد.» همینطور هم شد. 27سال پیکر پدرم گمنام ماند. پیکر پدر شور وحال عجیبی با خود آورده بود، برای مدد به حضرت آقا، آمده بود برای وحدت. من قبل از اینکه پیکر پدرمان پیدا شود، زمانی که سر مزار پدر می‌رفتم حالت مأیوسانه داشتم به بهشت رضا که می‌رفتم سر مزار پدردرد دل می‌کردم، از وقتی که پیکر شهید بازگشته با امید و بسیار محکم می‌روم سر مزارش. احساس عجیبی داشتم دلگرم‌تر شده‌ام وقتی با پدر درد دل می‌کنم می‌دانم دیگر تکه گمشده مان رسید. قبل تر وقتی با راهیان نور به مناطق عملیاتی می‌رفتم مانند دیوانه‌ها بودم. ...هدیه خانم زهرا (س) بود که به ما رسید و در ایام فاطمیه تشییع شد. این پیامی بود که مردم بدانند باید به شهدا اعتقاد داشته باشند.