او فكر ميكرد كه حاج مهدي در جلوي او نشسته است و نماز ميخواند.
در همين لحظات بود كه پرستار با گوشي تلفن به داخل اتاق آمد و با خوشحالي گفت حاجي مغفوري است.
وقتي زهرا تلفن را برداشت گريه امانش نداد.
حاجي به خاطر اينكه امكان داشت گوشي تلفن زود قطع شود تند و سريع حر ف ميزد.
در همان حال صحبت كردن حاجي از زهرا سؤال ميكند:اسم نوزاد چيست؟
زهرا تا آن لحظه منتظر بود تا حاجي اسم بچه را انتخاب كند و حاجي نيز از زهرا خواست تا او را مصطفي صدا بزند و زهرا نيز به مصطفي مژده آمدن پدر را داد.
#دفاع_مقدس
#زمینه_ساز_ظهور #شهید_عبدلمهدی_مغفوری
#گردان_153_حضرت_قاسم_تویسرکان