🔹ترجمه و شرح حکمت (۱۲۲)🔹 🔺خنده احمقانه: امام(عليه السلام) اين سخن حكيمانه و تكان دهنده و بيدارگر را زمانى فرمود كه در تشييع جنازه يكى از مؤمنان شركت داشت، صداى خنده بلند كسى را شنيد و فرمود: «گويى مرگ در دنيا بر غير ما نوشته شده و گويى حق در آن بر غير ما واجب گشته و گويى اين مردگانى را كه مى بينيم مسافرانى هستند كه به زودى به سوى ما باز مى گردند»; (وَتَبِعَ جِنَازَةً فَسَمِعَ رَجُلاً يَضْحَكُ فَقَالَ(عليه السلام): كَأَنَّ الْمَوْتَ فِيهَا عَلَى غَيْرِنَا كُتِبَ، وَكَأَنَّ الْحَقَّ فِيهَا عَلَى غَيْرِنَا وَجَبَ، وَكَأَنَّ الَّذِي نَرَى مِنَ الاَْمْوَاتِ سَفْرٌ عَمَّا قَلِيل إِلَيْنَا رَاجِعُونَ!). به يقين خنديدن كسى در تشييع جنازه آن هم با صداى بلند كه به گوش مولا على(عليه السلام) برسد نشانه نهايت غفلت و بى خبرى از سرنوشت خويش و مسئوليت هايى است كه در اين جهان دارد. به همين دليل اين بزرگ معلم اخلاق و بيدار كننده غافلان و بى خبران با سه تشبيه به آن شخص و امثال او هشدار دارد: تشبيه اول: كار تو مثل اين است كه گمان مى كنى مرگ مال ديگران است و تو حيات جاويدان دارى. روزى جنازه تو را نيز بر مى دارند و تشييع كنندگان تو را به سوى آرامگاه ابدى ات مى برند. آيا دوست دارى آن روز دوستانت در تشييع جنازه تو بخندند؟ دوم: آيا «حق» ـ به معناى وظايف واجب و مسئوليت هاى الهى و وجدانى ـ مخصوص ديگران است و تو مستثنا هستى و يا اين كه تمام حقوق واجبه را ادا كرده اى و الان خوشحالى و مى خندى؟ سوم: آيا گمان مى برى تشييع جنازه مانند بدرقه مسافرانى است كه به زودى به سوى تو باز مى گردند؟ گرچه چند روزى رنج فراق را تحمل مى كنى ولى به هنگام بازگشت شادى زائد الوصفى جاى آن را پر مى كند؟ در حالى كه سفر مرگ، سفرى است كه هرگز بازگشتى در آن نبوده و نخواهد بود و رنج فراق و جدايى از عزيزان از دست رفته جاويدان است. با اين حال چه جاى خنديدن است. سپس امام(عليه السلام) در ادامه اين بحث به تعبيرات تكان دهنده ديگرى پرداخته و مى فرمايد: «ما آنها را در قبرشان جاى مى دهيم و ميراث آنها را مى خوريم (و چنان غافل و بى خبريم كه) گويى بعد از آنها جاودانه مى مانيم»; (نُبَوِّئُهُمْ أَجْدَاثَهُمْ، وَنَأْكُلُ تُرَاثَهُمْ، كَأَنَّا مُخَلَّدُونَ بَعْدَهُمْ). غافل از اين كه فردا نيز ديگران ما را در قبرهايمان جاى مى دهند و ميراثمان را در ميان خود تقسيم مى كنند و اين روند همچنان ادامه مى يابد و هر كسى چند روزى نوبت اوست و به گفته شاعر: هر كه آمد عمارتى نو ساخت *** رفت و منزل به ديگرى پرداخت هنگامى كه در مجلس يادبود و به اصطلاح فاتحه براى يكى از دوستان يا عزيزانمان شركت مى كنيم بايد در همان حال به اين فكر باشيم كه روزى هم چنين مجلسى براى ما مى گيرند و دوستان و بستگان ما در آن به فاتحه خوانى براى ما مشغول مى شوند، بنابراين از هم اكنون بايد به فكر آن روز باشيم نه اين كه خنده مستانه سر دهيم و همه اين واقعيت ها را به دست فراموشى بسپاريم. افراد غافل و بى خبرى هستند كه چون نام مرگ برده مى شود فورا مى گويند: بس كنيد. خدا چنان روزى را نياورد. و يا چون از كنار قبرستان رد مى شوند روى خود را بر مى گردانند! فارغ از اين كه اگر ما از مرگ غافل شويم او از ما غافل نمى شود و به گفته امام(عليه السلام): «وَكَيْفَ غَفْلَتُكُمْ عَمّا لَيْسَ يُغْفِلُكُمْ، وَطَمَعُكُمْ فِيمَنْ لَيْسَ يُمْهِلُكُمْ; چگونه غافل مى شويد از چيزى كه هرگز از شما غافل نمى شود و چگونه طمع داريد در چيزى كه هيچ گاه به شما مهلت نمى دهد».(1) سلیمان پیغمبر بزرگ خدا با آن همه قدرتى که داشت به هنگام پایان عمر فرشته مرگ لحظه اى به او مهلت نداد که از حال ایستاده بنشیند و در همان جا روح او را گرفت و با خود برد و جسم بى جان بعد از آنکه موریانه عصایى را که بر آن تکیه کرده بود خورد، به زمین افتاد با این حال ما چه انتظارى داریم. در پایان این کلام حکمت آمیز، امام(علیه السلام) براى بیدار ساختن آن شخص غافل که در تشییع جنازه بلند مى خندید و کسانى که همچون او فکر مى کنند فرمود: «بعد از اینها ما هر واعظ و اندرز دهنده اى را فراموش کردیم در حالى که هدف مسائل سنگین و آفات نابود کننده قرار گرفتیم (با این حال چه جاى غفلت و فراموشى است؟)»; (ثُمَّ قَدْ نَسِینَا کُلَّ وَاعِظ وَوَاعِظَة، وَرُمِینَا بِکُلِّ فَادِح وَجَائِحَة!). تعبیر به «وَاعِظ وَوَاعِظَة» براى تعمیم و گسترش است، زیرا بعضى از حوادث مانند موت از آن به عنوان واعظ تعبیر مى شود و بعضى مانند آفت ها و بلیه ها به عنوان واعظه از آن تعبیر مى کنیم. آرى همه آنها به روشنى ما را اندرز مى دهند که بیدار باشید و به پایان زندگى خود و وظائفى بیندیشند که در برابر آن دارید. به خصوص این که معلوم نیست فردا چه کسى از ما باشد و چه کسى نباشد.ادامه⬇️