✨﴾﷽﴿✨ 🔹 🔹 ✅من نخستين مسلمانم: همان گونه که قبلا اشاره شد، به نظر مى رسد که آنچه در خطبه آمده بخشهاى مختلفى از يک خطبه بلند بوده است که مرحوم سيّد رضى، آنها را از بقيه جدا کرد. به همين دليل گاه رابطه نزديکى بين بخشهاى خطبه ديده نمى شود; هر چند که مى توان با تقديرها و تکلّفاتى قسمتهاى مختلف خطبه را به هم پيوند داد. به هر حال اين بخش از خطبه ـ که آخرين بخش محسوب مى شود ـ ناظر به دو چيز است: نخست اين که امام پيوسته خبرهايى از حوادث آينده مى داد و گاه مى فرمود: «اينها مسائلى است که پيغمبر اکرم به من خبر داده است». از جمله پيکار با اهل جمل و صفين و نهروان بود و از آنجا که بعضى از افراد ضعيفُ الايمان و بى خبر گاه در صحّت نقل امام از پيغمبر اکرم ترديد مى کردند، امام در پاسخ به آنها مى فرمايد: «آيا گمان مى کنيد که ممکن است من بر رسول خدا(صلى الله عليه وآله وسلم) دروغ ببندم (و ممکن است اخبار غيبى و پيشگويى هايى را که از آن حضرت نقل مى کنم، خلاف واقع باشد)؟ به خدا سوگند! من نخستين کسى هستم که او را تصديق کردم، بنابراين نخستين کسى نخواهم بود که او را تکذيب مى کند; «أَتَرَاني أَکْذِبُ عَلَى رَسُولِ اللهِ(صلى الله عليه وآله وسلم)؟ وَاللهِ لاََنَا أَوَّلُ مَنْ صَدَّقَهُ! فَلاَ أَکُونُ أَوَّلَ مَنْ کَذَبَ عَلَيْهِ». آن روز که همه با او مخالف بودند و حضرتش را تکذيب مى کردند، من سخنش را تصديق کردم و به صدق کلامش يقين داشتم و نخستين فردى از مردان بودم که به او ايمان آوردم و هر چه داشتم در طبق اخلاص گذاشتم و تقديم او کردم. در جنگها سپر او بودم و در تمام حوادث سخت و سنگين سر بر فرمانش داشتم. آيا با اين حال ممکن است که از مسير او منحرف شوم يا سخنى را به دروغ بر او ببندم؟ محال است، محال! احتمال ديگرى در تفسير اين جمله وجود دارد و آن اين که، امام مى فرمايد: اگر من با خلفا بيعت کردم، نه به خاطر اين بود که آنها را سزاوارتر مى دانستم، بلکه به خاطر دستور پيغمبر اکرم (صلى الله عليه وآله وسلم) براى جلوگيرى از بروز اختلاف و تفرقه در ميان مسلمانان بود. آيا فکر مى کنيد که من اين سخن را به دروغ بر پيغمبر بسته ام و يا فکر کنيد من دستور او را پشت سر بيندازم؟! بنابراين من با خلفا بيعت کردم و از احقاق حقّ خود موقّتاً صرف نظر کردم تا از فرمان آن حضرت اطاعت کنم. اين تفسير با جمله هاى بعد سازگارى بيشترى دارد و به همين دليل مناسبتر به نظر مى رسد. حضرت سپس به اين نکته اشاره مى فرمايد که: «من در کار خود انديشه کردم، ديدم لزوم اطاعت (فرمان پيامبر اکرم (صلى الله عليه وآله وسلم)) بر بيعتم (با خلفا) پيشى گرفته است و در اين حال (براى حفظ موجوديت اسلام) پيمان بيعت ديگران بر گردن من است; «فَنَظَرْتُ في أَمْرِي، فَإِذَا طَاعَتِي قَدْ سَبَقَتْ بَيْعَتِي وَ إِذَا الْميِثَاقُ في عُنُقِي لِغَيْرِي». گرچه در تفسير جمله بالا ـ که از جمله هاى پيچيده نهج البلاغه است ـ نظرات مختلفى از سوى شارحان نهج البلاغه ابراز شده، ولى آنچه در بالا گفتيم، از همه مناسب تر به نظر مى رسد. گويا اين جمله جواب سؤالى است که در اذهان مطرح مى شده که اگر امام خود را از همه لايق تر براى خلافت مى داند و حتّى با صراحت مى گويد: «از سوى پيغمبر اکرم (صلى الله عليه وآله وسلم) براى اين مقام منصوب شده ام.» چرا در زمان خلفاى سه گانه تسليم آنان شد و با آنان بيعت کرد؟! امام در جواب مى گويد که پيغمبر اکرم به من دستور داده بود که اگر با من مخالفت کنند به خاطر حفظ اسلام با آنها درگير نشوم، بلکه براى مصالح مهمترى که حفظ آنها بر من واجب است، تن به بيعت بدهم. بنابراين پيش از بيعتم اطاعت فرمان پيامبر را مدّ نظر داشتم و بعد از بيعت، اين ميثاق و پيمان بر گردن من بود و ناچار بودم به آن وفادار باشم. اينها همه نشان مى دهد که خطبه بالا مرکّب از جمله هاى مختلفى است که از خطبه بسيار مشروح ترى گرفته شده است و هر بخش آن ناظر به مطلب خاصّى است. بعضى از شارحان جمله نخست را همان گونه که در بالا گفته ايم، تفسير کرده اند و گفته اند که وجوب اطاعت پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلم) بر من، پيش از بيعت با خلفا بود. او دستور داده بود که (در چنان شرايطى) من تسليم شوم، ولى در تفسير جمله دوم گفته اند که منظور از ميثاقى که در گردن امام براى غيرش بود، همان پيمان پيامبر است که به امام دستور داده بود که با آن گروه مبارزه و منازعه نکند و مخالفت با اين پيمان جايز نبود. چيزى که اين تفسير را از ذهن دور مى کند، اين است که تعبير به «غيرى» درباره پيامبر اکرم، تعبير مناسبى نيست.⬇️