مطلب بر حوصله وقت مي چربد و ترسم از آن است كه مقدمات مانع از نگارش مطالب اصلي گردد و فرصت فوت شود.نخستين روي سخنم با تنها كسانم و عزيزترين وابستگانم پس از خدا با خانواده ام با گروهي اندك كه بيشترين آلام دنيوي را متحمل شده اند.ابتدا بر گونه هاي مادر گرامي ام بوسه مي زنم و از او حلاليت مي خواهم كه او وجودش مايه اصلي وجودم است و پيوسته با رقت قلبي و ترحم عاري از توصيف وجودش را و هستي اش را وقف من نموده است و قلم در اين بيان كميتش لنگ است.پس از آن قلبم جز به وداع با خواهر عزيزم گواهي نمي دهد.حلاليت طلبيدن از آن يگانه خواهر ضرورتش كمتر از مادر نيست . ديگر از آن خانواده بس محقر جز پدر و برادر بزرگوارم كسي نيست كه مرا حلال نمايد و اين وداع را تحمل كند . پدري كه حيات او از تحمل رنجش خبر ميدهد و برادري كه همواره راهنمايم در زندگي بوده است . تا جايي كه ذهنم ياري مي كند به كسي بدهكار نيستم و از برخي دوستان طلبكارم كه خود دانند چيزي از تعلقات دنيوي به جز وجوهي اندك و كتبي محدود ندارم تنها وصيتم اين است كه حداقل به ميزان 5 سال نماز و روزه برايم به جا آورده شود تا در صورت قصور قبلي جبران مافات شود. از تمام دوستان دانشگاهي و فرهنگي، همسايگان ،اقوام ، آشنايان و هر آن كس كه به نحوي حقي بر گردنم دارد و لوحه آشنايي محض باشد.بدين وسيله پوزش طلبيده،خداحافظي مي نمايم.به خصوص چنانچه زمانه فرصت خداحافظي قبلي نداده باشد. بار ديگر:مادرم آن كه ذكر نامش قلبم را تكان مي دهد پوزش مي طلبم.اگر قبلاً مطلب را فاش نكردم راستش خود نيز كاملاً مطلع بر آن نبودم و البته عشق آمدني بود نه آموختني ديگر زمان درس مدرسه اي گذشته است و آن چه را كه بزرگان در كتاب و كتابخانه و اجتماع و در بين مردم نيافته اند در اينجا بايستي جستجو نمود زيرا كه:بشوي اوراق اگر همدرس مايي كه حرف عشق در دفتر نباشد. كه حرف عشق در دفتر نباشد مادر عزيزتر از جان، جاي هيچگونه نگراني نيست و دير يا زود همگي بايستي آماده رفتن شويم و روزي در درگاه خداوند حضور يابيم چنانچه توفيق الهي رفيق راهم شد همچنان كه خداوند وعده فرموده و تخلفي در آن نيست كفاره اي براي گناهانم و افتخاري براي تو به عنوان يك مادر قهرمان و زجر كشيده و مقاوم است . من در مقامي نيستم كه كسي را از گريه منع كنم يا مطلبي ديگر بگويم.زيرا عواطف رقيق انساني نشانه اي جز شك ندارند و گريه خود زباني بين المللي است و شعاريست كه شهادت بر مظلوميت انسان هايي مي دهد كه از دنيا بهره اي و نصيبي جز حرمان نداشته اند اما تقاضاي عاجزانه ام اين است كه ندبه و زاري در كار نباشد.زيرا منع شرعي و عقلي دارد.انسانها در مقابل نسيم تقديبر چاره اي جز خميدگي ندارند و هر زمان مرگ كسي فرا رسيد ديگري را ياراي جلوگيري از آن نيست و به قول همسفري شهادت مرگ را جلو نمي اندازد و تا زماني كه ابتدا و انتهاي وجودمان خدا باشد و از سوي خدا بياييم و به نزد آن برگرديم بنابراين اندوه و زاري بر مرگ دليلي ندارد و صحتش را منطقي تاييد نمي كند .و تو خواهرم اسوه ات زينب است آن اسطوره مقاومت و دليري.تو نيز با استمداد ايمان در برابر اين ضربت ايستادگي تواني نمود.و پدرم تو نيز زندگيت گواه بر تحمل است و برادر ارجمند وقار تو نيز حاكي از تاب و تاوان است . ادامه مطلب بيش از اين از حوصله وقت خارج است.در خاتمه ضمن شهادت مجدد به اصولي كه آرمان آرمان شهدايمان را تشكيل مي دهد و درود و سلام بر روان پاك انبيا و شهدا و صالحين و تقديم سلام به آن امام غائب از نظر چنانچه از اين عاصي قبول فرمايد و براي لحظه‌هاي جمال منورش را رونق افزاي وجودم فرمايد . و با سلام و درود مجدد به خانواده عزيز و پوزش مجدد همگي شما را به خداي متعال مي سپارم .  إِنَّا لِلَّٰهِ وَإِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ يكشنبه ۱۳۶۵/٠۲/۲۸ ساعت ۴:۳۸ بعدازظهر مصطفي اسماعيل زاده