◈ ↶ ↷ ◈❖ ⬅️ بخش سوّم ↯ پيامبر نيز اين آيه را براى آنان خواندند سپس فرمودند: خداوند به من دستور داده که اگر بخواهيد و بر گفته خود استوار باشيد به خواسته شما عمل كرده و با شما مباهله كنم آنها گفتند: فردا با تو مباهله مى‌كنيم تا حقيقت روشن شود آنگاه با همراهان خود از پيش پيامبر برخاستند هنگامى که به منزلگاه خود در «حره» رسيدند يكى از آنها به ديگرى گفت: مباهله كار را يكسره خواهد كرد بنابراين قبل از هر چيز بنگريد با چه كسانى براى مباهله مى‌آيد آيا با تمام پيروان خود يا با اصحاب با سوادش يا با افراد متواضع، بى‌چيز و برگزيدگان دينى خود که تعدادشان اندک است؟ اگر عده زياد و قدرتمندان را به همراه خود آورد چنين كسى مانند پادشاهان قصد فخر فروشى دارد و شما برنده مباهله هستيد و اگر با عده كمى از پيروان فروتن و برگزيده خود آمد كسانى که پيامبران با آنان به مباهله مى‌آيند مبادا با آنان مباهله كنيد هنگام مباهله حتماً اين مطالب را در نظر داشته باشيد تا مبادا به عذاب خدا گرفتار آئید من آنچه را بايد بگويم گفتم ديگر خود دانيد! رسول خدا ﷺ دستور داد زير دو درخت را جارو كرده و فرداى آن روز امر فرمود پارچه سياه و نازكى را روى آن درخت‌ها انداختند هنگامى که سيد و عاقب اين منظره را ديدند با فرزندان خود که عبارت بودن از «صبغة المحسن» «عبدالمنعم» «ساره» و «مريم» و نيز مسيحيان نجران و سواران «بنى حارث» با بهترين شكل و شمايل براى مباهله از جايگاه خود بيرون آمدند اهالى مدينه يعنى مهاجرين، انصار و ديگران نيز هر كدام با نشان‌ها و پرچم‌هاى خود با شكل و شمايل نيكو به آنجا آمدند تا نظاره‌گر حوادث باشند رسول خدا ﷺ صبحگاهان در اطاق خود درنگ نمود تا مدتى از روز گذشت آنگاه بيرون آمده دست على را گرفته و در حالی که حسن و حسين عليهماالسلام در جلوی او و فاطمه عليهاالسلام پشت سر او حركت مى‌كردند به طرف آنان آمده در ميان دو درخت و زير آن پارچه ايستادند در اينجا نيز دست على علیه‌السلام در دست او حسن و حسين علیهماالسلام جلوی او و فاطمه علیهاالسلام پشت سر او قرار داشت آنگاه به دنبال سيد و عاقب فرستاد و آنان را به مباهله‌اى که خواسته بودند فرا خواند آنان نيز آمده و گفتند: اباالقاسم با چه كسى با ما مباهله مى‌كنى؟ پیامبر اکرم ﷺ فرمودند: با بهترين مردم روى زمين و گرامی‌ترين آنان نزد خداى عزوجل، با اينان و به على عليه‌السلام، فاطمه، حسن و حسين که درود خدا بر آنان باد اشاره كرده و گفتند: براى مباهله با ما نه بزرگان را آورده نه جمعیت زياد و نه افراد زيبائى را که به تو ايمان دارند و كسى را جز اين جوان و اين زن و دو تا بچه با تو نمى‌بينيم! با اينان مى‌خواهى با ما مباهله كنى؟ فرمود: بله به كسى که مرا به حق برانگيخت سوگند دستور دارم با همينان با شما مباهله كنم در اينجا بود که از ترس رنگشان زرد شده و به نزد ياران خود برگشتند وقتى همراهان آنان قيافه رنگ پريده آنان را ديدند پرسيدند چه اتفاقى افتاده است؟ آنان خود را كنترل كرده و گفتند: چيزى نيست جوان برگزيده و دانشمندى در ميان آنان بود به آنان گفت: واى بر شما اينكار را انجام ندهيد صفات او را که در جامعه بود بياد آوريد به خدا سوگند شما به خوبى مى‌دانيد که او راستگوست مدت زيادى از تبديل شدن برادرانتان به خوک و ميمون نمى‌گذرد سخنان اين جوان بر آنان اثر گذاشت و از مباهله منصرف شدند راوى مى‌گويد:‌اسقف برادر دانشمندى بنام «منذر بن علقمه» داشت و آنان او را با اين عنوان مى‌شناختند وقتى ديد كار به اينجا رسيده و آنان در مورد كارى که مى‌خواستند انجام دهند به ترديد افتاده‌اند دست «سيد» و «عاقب» را گرفته و گفت: مرا با اين دو تنها گذاريد آنگاه رو به آنان كرده و گفت: پيش قراول قبيله که در پى آب و علف جلوتر حركت مى‌كند هيچگاه به قوم خود دروغ نمى‌گويد من از روى خيرخواهى مى‌گويم به خودتان كمک كنيد و خود را نجات دهيد و الّا خود و ديگران را نابود مى‌كنيد گفتند: بگو که تو امين و درستكارى گفت: به خوبى مى‌دانيد که هيچ‌گاه قومى با پيامبرى مباهله ننموده مگر اينكه نابود شده است شما و تمام عاقلانى که با شما هستند و از مطالب كتاب آسمانى اطلاع دارند مى‌دانند که همين شخص يعنى اباالقاسم محمد ﷺ همان كسى است که پيامبران مژده آمدن او را داده‌اند مطلب ديگرى نيز هست که بايد از آن ترسيد ▫️پرسيدند: چه چيزى؟ 📗 المراقبات ✍ میرزا جواد آقا ملکی تبریزی ⇜ ادامـه دارد ... https://eitaa.com/bshmk33