بعد از انفجار دفتر نخستوزیری و شهادت رئیسجمهور و نخستوزیر (شهیدان رجائی و باهنر) توسط عامل نفوذی منافقین در دفتر نخستوزیر (کشمیری)، توجه شهید لاجوردی به انحراف افکار عمومی توسط عدهای برای فراری دادن کشمیری از ایران جلب شد. وقایع منجر به فرار کشمیری و توطئه دوستان و یاران او برای شهید جلوه دادن او و عامل نفوذی نشان دادن شهید عبدالحسین دفتریان، باعث شد که سیداسدالله لاجوردی بهصورت جدّی پیگیر شناسایی نفوذیها شود.
او در جریان تحقیقاتش به نقشآفرینی محسن سازگارا معاون «ب. ن» و «س. ح» و حمایت دو مافوق او از اقداماتش پی برد. اما متأسفانه به دلیل حمایت برخی از افراد ناآگاه و یا نفوذی نتوانست خیانت این افراد را اثبات کند. ایشان بعد از استعفای اجباری از مقامش و در وصیتنامهای که در سال ۱۳۶۴ و در هنگام حضور در جبهههای حق علیه باطل نوشت، درباره این نفوذیها تأکید کرده است که:
«خدایا! تو شاهدی چندین بار به عناوین مختلف، خطر منافقین انقلاب را (همانان که التقاط، به گونه منافقین خلق سراسر وجودشان را و همه ذهن و باورشان را پر کرده و همانان که ریاکارانه برای رسیدن به مقصودشان، دستمال ابریشمی بسیار بزرگ -به بزرگی مجمع الاضداد- به دست گرفتهاند، هم رجایی و باهنر را میکشند و هم به سوگشان مینشینند، هم با منافقین خلق، پیوند تشکیلاتی و سپس...! برقرار میکنند، هم آنان را دستگیر میکنند و هم برای آزادیشان و اعطای مقام و مسئولیت به آنان تلاش میکنند و از افشای ماهیت کثیف آنان سخت بیمناک میشوند، هم در مبارزه علیه آنان و در حقیقت برای جلب رضایت مسئولین و نجات بنیادی آنان خود را در صف منافقکشان میزنند و هم در حوزههای علمیه به فقه و فقاهت روی میآورند تا مسیر فقه را عوض کنند)، به مسئولین گوشزد کردهام، ولی نمیدانم چرا؟ (گرچه نسبت به بعضی، تا اندازهای میدانم چرا!) ترتیب اثر ندادهاند.»
https://eitaa.com/bshmk33