اومد پیشِ آقا داشتن جای همه رو توی بهشت نشون میدادن، وقتی رسید به خودش ؛ سرشو انداخت پایین با نهایت ادب گفت : من نه رغبتی به بهشت دارم ، نه میخام بدونم جام تو بهشت کجاست.... بهشتِ من همون جآییِ که تو هستی ای پسرِ زَهرا 🫀(: