برای حضورت دور تا دور خیام ؛ برای طنینِ [ منم‌ ، عباس‌بن‌علی ] ... ؛ برای وقتی در تاریکیِ صحرا به خیمه‌اش سر میزنی و همبازیِ‌ اصغر می‌شوی .. برای آغوشی که همیشه به روی گشوده است .. و برای کوتاه بودنِ عُمرِ این " برای‌ِها " گریه میکنم 💔 .