هدایت شده از 🍀تبلیغات موقت🌸
سینه به سینه ي حسین ایستاد و با انگشت اشاره کوبید به سینه اش و گفت: - می خواي چی کار کنی؟ بزنی تو گوشم؟ رفیقتو بزنی؟ چشم هاش رو تنگ کرد: بزن دیگه بزن الان کیان رفته پسری که دائم جلوی چشمم بود و فکر میکردم دوسش ندارم رفته معلوم نیست کجاست و الان دلم پر میکشه برای یه لحظه دیدنش کجا دنبالش بگردم بی کس شدم از خونه بیرونم کردن تو هم بیا بزن.. http://eitaa.com/joinchat/900726793C72e4b375b3 ترانه دختری که برای تسویه بدهی پدرش رییس شرکت میشه ولی کم کم میشه اما کیان تنهاش میذاره و ادامه ی ماجرا رو دنبال کنید😉☝️