🎥 دوربینمخفی|
من نمیتونم این پیامک رو براتون بخونم
ای پدر از خود زَدی تا من نمودی اینچنین
هر دو دستت مصلحت ، باشد مرا دستِ یَمین
خشم تو آتش شد و چکُش بر این خامیِ من
مهر تو آبی برَش ، سُنباده ای بر آهنین
آبِ چشمَت آتشی زد سینه ی آرام و سرد
شیره ی خوبی جدا کردش ز سنگی در زمین
گرمی آغوش تو ساکت نمودش آتشم
دل بیاسودش مرا اما ندانم چون و چین
سردیِ اشکت پدر آخر چگونه آتش است ؟
گرمی آغوش تو آخر چِسان تسکین ، عجین؟
لطف رب را شکر من کم باشد از خیرِ پدر
همچو مادر ای پدر دیگر نداری جانشین
شاعر: محسن رفیعی پردیس باهنر اصفهان
#دانشجومعلم_خبرنگار
🌐 روابط عمومی سازمان مرکزی دانشگاه فرهنگیان
https://eitaa.com/cfu_acac_ir