🌼 ﷽ 🌼 ۴۵۶ 🌼🍃🌼🍃🌼🍃 ............ بانگ "لبیک یا حسین!" جمعیت را می شنیدم و دست هایی را که پس از هزاران سال به نشانه یاری پسر پیامبر (ص) بالا رفته و رو به گنبدش پَر می زد، می دیدم و من سرمایه ای برای اینچنین جانبازی های عارفانه ای نداشتم که تنها عاجزانه گریه می کردم و نمی دانستم چه بگویم که فقط به زبان بی زبانی ناله می زدم. دلم می خواست تا پای حرمش به روی قدم های زخمی ام که نه، به روی چشمانم بروم که حالا جام سرریز عشقش در جانم پیمانه شده و می دیدم حسین (ع) با دل ها چه می کند و باور کرده بودم هر چه برایش سر و جان بدهند، کم داده اند که چنین معشوق نازنینی شایسته بیش از این هاست! بنده ای که در راه دفاع از دین خدا، همه دارایی اش را فدا کرده و در اوج تسلیم و رضایت، نه تنها از جان خود که از دلبستگی به تک تک عزیزانش بگذرد و یکی را پس از دیگری در راه خدا عاشقانه به قربانگاه بفرستد و باز به قضای الهی راضی باشد، سزاوار بیش از این هاست! دیگر بیش از این تاب دوری از حرمش را نداشتم و مرغ پریشان دلم به سمت صحن و سرایش پر می کشید و صد هزار حسرت که پهنه بین الحرمین از خیل عشاقش بند آمده و دیگر برای منِ بی سر و پا مجال رفتن نبود! ولی جان همه عالم به فدای کرمش که از همین راه دور، نگاهم می کرد و در پاسخ مویه های غریبانه ام، چنان دستی به سرم می کشید که دلم آرام می شد و چه آرامشی که در تمام عمرم تجربه اش نکرده و حالا داروی شفابخش همه غم هایم ذکر "حسین!" بود و چه شبی بود آن شب جمعه که سر به دیوار حرم حضرت ابالفضل (ع) ،تا سحر میهمان نگاه مهربان امام حسین (ع) بودم. تا اذان صبح چیزی نمانده و هنوز آشوب عاشقانه عشاق حسین (ع) به آرامش نرسیده و من بی آن که لحظه ای به خواب رفته باشم، با امام شهیدم، راز و نیاز می کردم. حالا در مقام یک مسلمان اهل سنت، نه تنها برایم عزیز و محترم بود که معشوق قلب بی قرارم شده و به پیروی از امامتش افتخار می کردم که شبی را با حضور بهشتی اش سحر کرده و بی خیال های و هوی دنیا و بی خبر از همسر و همراهانم، به هم صحبتی کریمانه اش خوش بودم. ساعتی می شد که آسمان کربلا هم دلتنگ حسین (ع) شده و در سوگ شهادت غریبانه اش، ناله می زد و گریه می کرد تا پس از قرن ها، زمین کربلا را از خجالت آب کند و روی زمان را شرمنده که طفل شیرخوار خاندان پیامبر در همین صحرا با لب تشنه به شهادت رسید و ندای " العطش کودکان حسین (ع) همچنان دل آب را آتش می زد و من به پای همین روضه های جگر سوز تا سحر ضجه زدم و عزاداری کردم تا طنین" الله اکبر" در آسمان قد کشید و چه شوری به پا کرد که امام حسین (ع) به بهای برپایی نماز، در این سرزمین مظلومانه به شهادت رسید. ✍🌼🍃🌼🍃🌼🍃 🍃ادامہ دارد.... ✍🏻 ✍لطفا فقط با ذکر و کپی شود... ╭┅°•°•°•°═ঊঈ📚ঊঈ═°•°•°•°┅╮ ✒ @chaadorihhaaa ╰┅•°•°•°•°═ঊ