سلام من دخترۍ هستم 25سالہ 🔸تو سن 16سالگـۍ دوست پسر داشتم خیلۍ هم بودم لذت هم مۍبردم از ڪاری ڪہ دارم انجام میدم ما خانواده خیلۍ راحتۍ هستیم دوست پسر داشتن و این ها خیلۍ هم بزرگۍ نیست تو خانوادمون تو عروسۍ ها میرقصیدم جلوۍ پسرها و مردهاۍ فامیل این هم اصلا چیزۍ نبود تو فرهنگ خانوادگیمون••• با دوست پسرم خیلۍ راحت بودم••• اون دوست پسرم ڪات ڪرد با پسربدی دوست شدم همینطور تا 20سالگۍ ادامه داشت 4سال شب و روز با این پسر اون پسر حرف زدم دل بستم عاشق شدم شکستہ شدم 🔹یه شب دیگـہ حالم از خودم بهم خورد😔 واقعا روحم مچالہ شده بود حس دستمال کاغذۍ بودن بهم دست داد حس انزجار از خودم اونشب حس کردم دارم میمیرم انگار آخرین شب زندگیم بود خیلۍ دلم شکستہ بود خیلۍ کردم یادم رفتہ بود قبلہ کدوم طرفہ 😔 رفتم دست صورتم و بشورم وضو گـرفتم و و برداشتم و باز ڪردم سوره زمر اومد 💎آیا خدا براۍ بنده اش ڪافۍ نیست؟ افتادم به و زار زدم زجہ زدم آب رو آتیش بود اون ڪلمہ ورق زندگـی من و برگـردوند گـمشدم و پیدا ڪرده بودم رو در و دیوار نوشتم آیا براۍ بنده اش ڪافۍ نیست؟ 🔸از فرداۍ اون روز جواب هیچ پسرۍ و ندادم ڪردم تو عروسۍ ها شرڪت مۍڪردم همہ مۍگـفتن بلند شو برقص حالم واقعا از خودم بهم مۍخورد ڪہ یہ رقاصہ بودم برای مردهاۍ فامیل قبلا انگـار چشمام بستہ بود واقعا نمۍفهمیدم چیڪار دارم مۍڪنم ڪم ڪم عروسۍ رفتن هام و ڪم ڪردم و الان اصلا شرڪت نمۍڪنم روزهای اول با تمسخر فامیل بود الان ڪاری به ڪارم ندارن 🔹اول غرق تو آیہ قرآن بودم یڪم گـذشت با استاد آشنا شدم با استاد آشنا شدم بعد از اون لبخند برام مطرح بود موهام خیلۍ بلند بود و همیشہ از روسریم بیرون بود این و یہ امتیاز مۍدونستم از موهامم بدم اومده بود موهام و از تہ زدم فقط لبخند رضایت امام زمان برام مهم بود الان هم 5سال از اون روز گذشتہ و من پشیمونم از اینڪہ چرا انقدر دیر برگشتم تهوعۍ باید تا تحولۍ شاید••• من حالم از خودم و گناهام بهم خورد باعث تحولم شد••• ◉✿[✏ @chaadorihhaaa]✿◉     ═══✼🍃🌹🍃✼═══