!" حسرتِ داشتن حقِ زندگی طبیعی
میونِ شلوغۍ شهربازۍ سه تا دختر بدون
روسرۍ بدجوری خودنمایۍمیکردند؛ راستش
اولش فکرکردم برای حرص دادن منِ چادریِ
کنارشون این رفتارُ دارن؛
_
یکم که گذشت، گوشۍ یکیشون زنگ خورد
و رفت بیرون از محیط سینما۹بُعدۍ وقتۍ
برگشت به دوستش گفت:
بهش گفتم متروام ده دقیه دیگه مونده برسم.
حَقیقتا قلبم بِدرد اومد؛
_
از این شدت سختگیری بیخوردِ خانوادهها که
باعث شده اون دخترِ بیگناه بدون روسری (فقط
برای اثبات استقلالِ نداشتهاش پیش دوستاش)
و با ترس وقایکمَۍ با دوتا از دوستاش(دختر)بیاد
فقط برای اینکه چند دقیقه از جوونیش لذت ببره..
#تربیتفرزند🪴