‏نبودنتان، انگارخاڪسترمرگ‌روۍثانیه‌هاپاشیده‌! شهر، درآتش‌یأس‌مۍسوزد. امّاقاصدڪ‌هاۍامید، زیرگوش‌دلم، مژده‌آمدنتان‌رازمزمه‌مۍڪنند؛ مۍدانم‌ڪه‌مۍآیید... خداڪندڪه‌بخواهیم