‌ ‌دشت، گام‌های جابر و عطیّه را، یک‌هزار و چارصـد بهـار، در بغل گرفته‌است خاک، زیر پوستش ردّ پای این دو را هنوز، مثلِ خون تازه، حفظ کرده‌است اوّلین مسافران اربعین، هنوز هم در کنارِ مـا پـیاده سیر می‌کنند... از عطیّه در خیال خود سوال می‌کنم: «جـابـرِ هزار و چارصـد بهار پیش، مدفنِ غریب و بی‌نشانِ دوست را بی فروغِ دیده‌اش، چگونه یافت؟ با کدام سوی چشم، بی‌امان به سوی کربلا شتافت؟» پاسخ عطیّه یک کلام بود: «بـوی تـربـت حسـین»... ✍🏼 سیّد مهدی موسوی @chamran_tak