🔻
منطق فرهنگی در نظام جمهوری اسلامی-۱
🖋 مهدی جمشیدی
۱-
دوگانۀ تحوّل اضطراری/ تحوّل انتخابی
«نقطۀ آغاز» و «مبدأ تاریخیِ» بازاندیشی و تحوّل حاکمیّتی، اغتشاشات برآمده از مرگِ طبیعیِ یک شخص نیست، بلکه این دغدغه بهطور بسیار برجسته و نمایان در «بیانیۀ گام دوّم انقلاب»، مطرح شد که بر چرخشهای معطوف به «جابجاییهای کارگزاری» و «بازنگریهای ساختاری» دلالت داشت. پس از این بیانیه نیز، آیتالله خامنهای در سخنرانیِ «تحوّل» در بیستودوّم اردیبهشت سال هزاروچهارصد، تصریح کردند که جامعه و حاکمیّت دچار «بیماریهای مزمن» است و باید در پی «تحوّل اساسی» بود؛ چراکه با بازنگریهای جزئی و رویکردهای ترمیمی، آنچنان که باید، پیش نخواهیم رفت. در سخنرانی «بازسازی انقلابی در ساختارها» در ششم شهریور هزاروچهارصد نیز همین نظر بیان گردید. بنابراین، ارادۀ دگرگونی در جامعه و حاکمیّت، پیش از این شکل گرفت و هرگز برخاسته از «فشار» و «ناچاری» نیست. از سوی دیگر، طلب تغییر، به معنی «شکست» و «ناکامیِ» نظام نیز نیست و نظام از گذشتۀ خویش، «شرمسار» و «پشیمان» نیست، بلکه مسأله این است که باید از ساختارها، غبارزدایی کرد و جوانان را به دامنۀ قدرت وارد نمود. این ضرورت، از متن گذار تاریخی برمیخیزد و اقتضای هر حرکت تکاملی و شدن تدریجی است.
۲-
دوگانۀ بازسازی لیبرالی/ بازسازی انقلابی
همچنان که بیان شد، مسأله این است که برخی از کارگزاران و ساختارها، آنطور که شایسته است در راستای «ارزشهای انقلابی» حرکت نمیکنند و حتّی گاه، مانعتراشی میکنند. اگر حرکت تکاملیِ انقلاب، با چنین چالشی روبرو نبود، حکم به وجود «بیماریهای مزمن» نیز نمیشد و «بازسازی» به دغدغه تبدیل نمیگردید. پس بناست که در «روشها» تجدیدنظر شود و نه در «ارزشها». ارزشها، «هویّت انقلاب» را آفریدهاند و «خویشتن انقلاب» هستند و بازی با آنها به معنی عبور از «حقیقت» و «باطن» و «روحِ» انقلاب است. روشها نیز در نسبت با زمینهسازی برای تحقّق همین ارزشها، مطلوب یا نامطلوب انگاشته میشوند و نه در نسبت به ارزشهای دیگر. این در حالی است که جریان غیرانقلابی، مسألۀ بازسازی و تحوّل را نهفقط به بنبست رسیدن و شکست انقلاب میانگارد، بلکه «عبور از ارزشهای انقلابی» را توصیه میکند. دعوت به «نادیدهانگاشتن حجاب» و «بهرسمیّتشناختن حجاب اختیاری»، توصیهای از این قبیل است که ریشه در رویکرد «اسلامِ رحمانی» دارد؛ اسلامی که خویش را با «ایدئولوژی لیبرالی»، تطابق داده است. این در حالی است که هرگز نباید از ارزشهای انقلابی «عقبنشینی» کرد و مسیر «انفعال» و «وادادگی» را در پیش گرفت. انقلاب برای تحقّق همین ارزشها صورت گرفته است و زدودن این ارزشها، چیزی جز تهیکردن انقلاب از خطوط قرمز و هنجارها و غایاتش نیست. نباید اجازه داد که روایتسازیِ لیبرالها و غوغاسالاریِ برهنگان و نعرۀ فحاشان، خطّ حرکت انقلاب را تعیین کند.
۳
- دوگانۀ انسداد/ گفتگو
«گفتگو» و «مباحثه» در نظام جمهوری اسلامی، کالای قاچاق نبوده و «پرسشگری»، نفی و طرد نشده است. در سال هشتادویک، آیتالله خامنهای خود به میدان وارد شد و پرچم «کرسیهای آزاداندیشی» را برافراشت و «گفتگو» و «تضارب آراء و عقول» را فضیلت شمرد. پس از آن نیز از تعلل و سستی در تحقّق کرسیهای آزاداندیشی انتقاد کرد و جنبش دانشجویی و نخبگان فکری را به اهتمام نسبت به این امر فراخواند تا دانشگاه به کانون «مباحثههای جدّی» و «مناظرههای چالشی» تبدیل شود و دغدغههای گوناگون به «صدا» تبدیل شوند. در دیدار امسال ایشان با فعّالان جنبش دانشجویی نیز، زبان «نقد» و «ابطال» و «انکار» و «چالشگریِ» این فعّالان، گشوده و صریح بود و در فضای خالی از هر گونه «اقتدار» و «تحکّم» و «تحمیل»، هرچه خواستند گفتند و آیتالله خامنهای نیز شنید و پس از آن نیز همین سخنان گزنده و تند از رسانۀ ملّی پخش گردید. واقعیّت این است که جریان غیرانقلابی از کرسی آزاداندیشی و تقابل فکری میگریزد و در عین حال، از انسداد و فروبستگی و اختناق نیز سخن میگوید. همین جریانِ غیرانقلابیِ حوزه که در محکومیّتِ یک مرگ طبیعی بیانیه داد و نظام را متهم به تکصدایی کرد، در ماجرای آن نوشتۀ صریح من، تنهاوتنها «محکوم» کرد و «فریاد» برآورد و «هوچیگری» کرد، امّا حتّی یک «پاسخ مستدل» از آنها شنیده نشد. یک تن از آن جمع، مرا به «گفتگو» فرانخواند و مجال نداد که حقیقت از دریچۀ گفتگو دیده شد. اینان از «نظام سیاسی»، توقع «مواجهۀ حِکمی» دارند، امّا خود بهعنوان بخشی از «نظام معرفتی»، از «مواجهۀ حُکمی» استقبال میکنند. بر اساس روایتِ ناراست و جوسازیِ غرضورزانۀ خویش، مرا به «دادگاه» کشاندند و بر «جایگاه متهم» نشاندند، امّا امروز، خواهان «گفتگوی حداکثری» و «کنار زدن برخورد سلبی و قضایی و امنیتی» شدهاند.
مهدی جمشیدی
@basirat_shahriyar