🔻
امام خمینی و حجاب (۲):
دورۀ پس از انقلاب
🖊مهدی جمشیدی
۴. «وزارتخانهها ... باز همان صورت زمان طاغوت را دارد؛ وزارتخانۀ اسلامی نباید در آن معصیّت بشود. در وزارتخانههای اسلامی نباید زنهای لخت بیایند. زنها بروند ... لکن با حجاب شرعی باشند.»(صحیفۀ امام، ج۶، ص۳۲۹، ۱۵ اسفند ۱۳۵۷). هنوز «یک ماه» از پیروزی انقلاب نگذشته است که امام خمینی، چنین توقعی را به صورت عمومی مطرح میکند. ایشان «معصیّت» را ملاک قرار میدهد و «اسلامیبودن» را با آن میسنجد و تصریح میکند که «حضور زنها» در مراکز دولتی، برخلاف شرع نیست و نباید زنها را در خانهها «حبس» کرد، اما حضورشان مشروط به رعایت «حجاب شرعی» است. این سخن به آن معنی است که در نظر امام خمینی، باید «به محض پیروزی انقلاب»، دستکم «ظواهر شرعی» مراعات شود و اینگونه نباشد که با وجود پیروزی انقلاب، همچنان همان «قالبها» و «شکلها»ی طاغوتی برقرار باشد. بهاینترتیب، ایشان در این عرصه، «تقدّم کار فرهنگی و فکری» را بیان نکرده و فقط «اجرای حکم شرع» را طلبیده است؛ چراکه گویا بر این باور بوده که جامعه، دستکم این اندازه با شرع آشناست و میداند که نباید در سایۀ حکومت دینی، احکام شرع زیر پا گذاشته شوند و حجاب در عرصۀ عمومی نیز یکی از همین احکام است. امام خمینی نمیگوید اکنون در «روزهای آغازین انقلاب» قرار داریم و نباید برای اجرا کردن این احکام، «عجله» کرد و باید در ابتدا، «زمینههای فرهنگی» را به وجود آورد و «مقدّمهها» را تدارک دید و آنگاه رعایت حجاب را «الزامی» کرد، بلکه بیپروا و آشکارا، تصریح میکند که یکی از شروط اسلامیبودن مراکز دولتی، ملاحظۀ همین ظواهر شرعی است و «اعتراض» میکند که چرا این وضع، تاکنون اصلاح نشده است. فهم اجتماعیِ ایشان این بوده که جامعه، نهفقط «کشش» و «ظرفیّتِ» اجرای حکم حجاب شرعی را دارد، بلکه این امر، «مطالبه» و «خواسته»اش است و انتظار دارد که پس از وقوع انقلاب، دگرگونی فرهنگی پدید آید و «معصیّتهای اجتماعی»، ممنوع شوند. درعینحال، روشن است که پارهای زنان، همچنان به همان ارزشهای نظام طاغوتی معتقدند و با وجود تحقّق انقلاب، حاضر نیستند حجاب اسلامی را برگزینند. هماینان نیز پدیدآورندگان وضع بیحجابی در جامعه بودند و بهگونهای در جامعه ظاهر میشدند که اعتراض امام خمینی را برانگیخته بودند. سخن امام خمینی دربارۀ «الزام به حجاب»، معطوف به این بخش اندک از زنان است.
۵. «اسلام نمیگذارد که لخت بروند توی این دریاها شنا کنند؛ ... با زنها لخت بروند آنجا، و بعد زنها لخت بیایند توی شهرها. مثل کارهایی که در زمان طاغوت میشد. ... اینها از آزادی، این را میخواهند؛ آزادیِ غربی میخواهند. ... اسلام از فسادها جلو گرفته. و همۀ آزادیها را که مادون فساد باشد داده. ... و ما تا زنده هستیم نمیگذاریم این آزادیهایی که آنها میخواهند ... تحقّق پیدا کند.»(صحیفۀ امام، ج۸، صص۳۳۸-۳۳۹، ۷ تیر ۱۳۵۸). از این گفته روشن میشود که با وجود «گذشت چند ماه از پیروزی انقلاب»، همچنان فشار بخش اندکی از جامعه از برای رهاسازی حجاب در میان است و اینگونه نیست که به صرفِ همان گفتههای آغازین امام خمینی، بیحجابها تسلیم شدند باشند و حجاب در جامعه برقرار شده باشد، بلکه حتّی رفتارهایی در سطوح بالاتر از معصیّت نیز انجام میشده است و این امر، امام خمینی را واداشته است که واکنش نشان بدهد. در اینجا نیز منطق فرهنگیِ امام خمینی، همان است که بند قبلی مطرح کرده است؛ یعنی هم به حجاب، «اهمّیّت فراوان» میدهد و معتقد است که باید در همین گامهای ابتدایی انقلاب، بر آن اصرار ورزید و آن را طلبید، و هم توقع دارد که نامتعتقدانِ بیحجاب، به صرف «پیروزی انقلاب» و عبور از نظام طاغوتی، به آن گردن بنهند و در عرصۀ عمومی، به مخالفت با احکام اسلام نپردازند. ایشان، «اسلام» را در برابر این رفتارها مینشاند و با استناد به اسلام، آنها را «باطل» میشمارد. در نظر ایشان، مسأله این نیست که آنها به اسلام، «اعتقاد» دارند یا ندارند، بلکه مسأله این است که از نظر اسلام، «فساد» چیست و نباید در جامعه، «تجاهر به فساد» صورت بگیرد. معیار مطلق و قطعیِ امام خمینی برای موضعگیری و تدبیر جامعه، «ارزشهای اسلامی» است و ایشان به طور قاطع، غیر از این آن را فساد و تباهی میشمارد. از آنجا که این بخش از زنان و حامیان فکریِ آنها که جزو جریان روشنفکری هستند، از ادبیّات «آزادی» برای ملامت و نفیِ موضع امام خمینی استفاده میکردند، ایشان نیز سخن از آزادی به میان میآورد، اما این نوع از آزادی را «آزادیِ غربی» میانگارد. بهاینترتیب، دامنۀ مناقشه به «تضادهای تمدّنی» کشیده میشد.
@basirat_shahriyar