◼️👈 حقیقت لعن 🔶 ما لعن‌هایمان بی اساس است؛ مثلاً کبوتری داریم و کسی آن را می‌گیرد؛ یا وسیله‌ای داریم و کسی آن را خراب می‌کند یا دوستی آن را می‌برد؛ آنها را لعن می‌کنیم؛ مثل وقتی که بچّه بودیم و اگر کسی وسیله‌هایمان را که دوست داشتیم می برد، از او نفرت پیدا می‌کردیم و او را لعن می‌کردیم. 🔶 کسی که مغازه‌اش را که نان دانی اش است، خراب می‌کنند او از آن شهردار و شهرداری و حکومتی که این کار را کرده، ناراحت می‌شود و نفرت پیدا می‌کند و لعنشان می‌کند؛ در مقابلشان می‌ایستد و حتی حاضر است به قتلشان کمر ببندد. 🔶 ما از وجود ولیّ چه بهره‌ای می‌گیریم و در فقدان او چه محرومیتی می‌بینیم که در برابر کسانی که ما را از او محروم کرده‌اند بایستیم و قد علم کنیم و درگیر شویم و مبارزه کنیم و دست کم لعنشان کنیم. 🔶 در روایتی درباره ولیّ آمده که حتی زمین‌های خشک، کسانی را که ولایت را از مسیرش منحرف کردند، لعن می کنند؛ چون آن زمین حقش نبوده که خشک باشد. 🔶 هر انسانی که گرفتار است یا هر پدیده‌ای که در این عالم کسری پیدا کرده، گرفتاری یا کسری‌اش به خاطر این بوده که نگذاشتند در نظام صحیحش قرار بگیرد. به همین دلیل عاملان این انحراف را لعن می‌کند. لعن را با این مفهوم می‌توانیم بفهمیم بقیّه‌اش اضافه است. 🔶 لعن عمر و شمر و یزید وقتی برای ما مفهوم است که بفهمیم اینها چه نوری را از ما دریغ کردند. وقتی بفهمیم اینها چه چشمه‌ای را به روی ما بستند، چه نیرو و چه زمینی را از ما گرفتند و چه ریشه‌هایی را از خاک بیرون کشیدند، مصاب و مصیبتمان مشخص می‌شود. 🔶 چه در اصل وجود هر پدیده ای در این عالم، وجودش و حظ وجودی‌اش در گرو ولیّ است و چه در بهره‌هایی که می‌گیرد، از اوست؛ آن به آن از ولیّ به او فیض می‌رسد. 🔶 وقتی وجود عالِم، این قدر در این عالم اثر دارد که با مرگش، فشار و سنگینی‌اش در همه دنیا هست، دیگر اثر فقدان ولیّ مشخص است که در چه حد است. 🔶 اینجاست که در این دید شیعی چه به آن معنای وسیعش و چه در همین حد هدایت که مطرح کردم، ذره ذره این عالم از وجود ولیّ محروم شده، اهل سماوات محرومند، اهل زمین محرومند، انسان محروم تر است و مسلم محروم تر، طبیعتاً محبّ آنها و کسی که از آنها حاکمی برای خود گرفته مصباحی گرفته سفینه‌ای گرفته معیاری گرفته و الگویی داشته مصاب و مصیبت بزرگ‌تری دارد. 🔶 وقتی فرزندمان، چشممان، دستمان یا امنیتمان را از دست می‌دهیم، چه چیز از ما کم می‌شود؟ نکته همین است که وقتی که دستی از من کم بشود، هنوز می‌توانم با دست دیگر همان سیر کمالی را که داشتم، داشته باشم. 🔶 ولی وقتی در رهبری انحراف ایجاد کردند و ولیّ را کنار گذاشتند و چشمه نور را به خون بستند، وقتی از نور ولیّ محروم می‌شوم و در تاریکی قرار می‌گیرم، خسارت من خیلی سنگین و جبران ناپذیر است، اینجاست که می‌گویم:«عَظمَ مُصابی». 🔶 این محرومیت را نمی‌شود با محرومیت‌هایی مثل محرومیت از زن و فرزند و دست و چشم و گوش مقایسه کرد. چون در دید شیعه ولیّ متمم تمام این نعمت‌هاست؛ اوست که به ما یاد می‌دهد چگونه از نعمت‌ها بهره مند شویم. 🔶 ولیّ، مکمّل و متمم است. به اصطلاح کلمه «آخر جمله» و «متمم الفائده» است. وقتی از چنین وجودی محروم می‌شوی، همه ابتدائیات و مبتدیاتت، در هوا و از دست رفته است. 📚 خون خدا، ص ۳۳ 🆔👉@cheshmeyejarie