#داستان_های_اخلاقی
✍ آزادانه راه شیطان را به زور بر خودمان ببندیم!
🔹 نقل میکنند روزی یکی از بازرگانان متدین نزد جمعی نشسته بود و گفتگو میکرد.
🔸یک نفر آمد و خبر داد که فلان تاجر از دنیا رفت.
🔹بازرگان تا این سخن را شنید به حاضران گفت: آقایان گواه باشید که این تاجر تازه فوت شده فلان مبلغ از من طلبکار است!
🔸یکی از حاضران گفت: چرا این سخن را در این وقت میگویی؟
🔹بازرگان گفت: من مبلغی را از این تاجر قرض گرفتم و هیچگونه سندی به او ندادم و هیچ کس هم به غیر خودش اطلاع نداشت، ترسیدم شیطان وسوسهام کند و در پرداخت دین خود تأخیر یا کوتاهی کنم.
🔸شما را گواه گرفتم تا برای وسوسه شیطان، راه را ببندم...
✾📚
http://eitaa.com/cognizable_wan