🔷 یکی از أولیای خدا گفت: در اطراف اصفهان با یکی از أولیاء خدا آشنا شده بودم. شبی آن ولیّ خدا مشغول خواندن قرآن می‌شود تا به این آیه می‌رسد: إِنَّهُ يَراكُمْ هُوَ وَ قَبيلُهُ مِنْ حَيْثُ لا تَرَوْنَهُمْ‏ همانا شیطان و بستگانش شما را می‌بیند از جایی که شما آنها را نمی‌بینید. 🔷 گفت: گویا این آیه را نمی‌فهم. معنای ظاهری‌اش روشن است. 🔷 اما قرآن معنای باطنی هم دارد، آن چیست؟ همینطور که در این مطلب فکر می کردم، عالَمی برایم پیش آمد و شیطان ظاهر شد و گفت:«آمده ام با تو بحث کنم، پاشو بیا اینجا». 🔷 دیدم همین قدم اول باید با او مخالفت کنم و از شیطان اطاعت نکنم. گفتم: من نمی‌آیم، تو بیا. شیطان با همه تکبّرش، قبول کرد و آمد. 🔷 این ولیّ خدا و سیّد بزرگوار می‌گوید: آن مجلس، یک ساعت طول کشید. و بسیار تأسّف می‌خورد که چرا مطالب را ننوشتم؛ خیلی مطالب عالی فلسفی و کلامی بود. 🔷 بالاخره بر تمام ایرادهای شیطان جواب دادم و مغلوبش کردم و بحث تمام شد. به شیطان گفتم: با این همه اسم و رسمی که پیدا کرده‌ای، بالاخره تو را مغلوب کردم. 🔷 شیطان خنده ای کرد و گفت:«آقا سیّد می خواستم یک ساعت از عمر تو را تلف کنم». ✾📚 http://eitaa.com/cognizable_wan