🧑 پسری پدرش 👨‍🦳 از دنیا رفت و او در مرگ پدر به سوگواری نشست. روزهای اول هركس می رسيد و سبب مرگ پدرش می پرسيد، پسر با آب و تاب از ابتدای بيماری پدر تا لحظه مرگ را تعريف می كرد كه ناچار اگر صبح بود، دنباله تعريف به ظهر می کشید و مجبور بود ناهار بدهد و اگر بعد از ظهر بود، دنباله صحبت به شب می كشيد و مجبور می شد به مهمانان شام بدهد. رندان🦸‍♂🦹‍♀ اين خبر را شنيدند هر روز يک عده قبل از ظهر و يک عده بعد از ظهر برای عرض تسليت به خانه پسر می رفتند و از او سبب مرگ پدرش را می پرسيدند و او هم طبق معمول با آب و تاب تعريف می كرد و رندان را شام و ناهار می داد. سرانجام پسر از این وضعیت عاصی شده و با بزرگ‌تری مشورت می‌کند و او دستور می‌دهد که از این پس هر کسی علت مرگ پدرت را پرسید یک کلام بگو: خدا بیامرز تب کرد و مُرد و این چنین شد که پسر از دست رندان لاشخور نجات یافت.😄😁 http://eitaa.com/cognizable_wan