😊 مادر بزرگم بیمارستان بستری شده بود و پدر بزرگم شر شر گریه می کرد. می گفت: من شصت ساله عادت کردم صبح که بیدار میشم ببینمش، آخه چرا نیست؟ مادر بزرگ از پشت تلفن می گفت: گریه نکن اگه گریه کنی منم گریه میکنماااا ... ❤❤❤ تلفن رو اسپیکر بود، ما هم خندان و هم گریان ... http://eitaa.com/cognizable_wan