از سر شانه ی در حال نماز سحرش چقدر بال ملک ریخته تا دور و برش او بزرگ است و در این خاک نمی گیرد جا آسمان است و رسیده است زمان سفرش... دخترش نیز یقین داشت شب آخر اوست کاسه ی آب نپاشید اگر پشت سرش همه مبهوت و همه محو نمازش بودند کاش این منبر و محراب نمی زد نظرش این طرف دست توسل به عبایش که بمان آن طرف حضرت صدیقه بود منتظرش 👇👇👇👇 🌹 http://eitaa.com/cognizable_wan