✅ اندیشه سیاسی حمید عنایت ♻️ نویسنده:دکتر محمد پزشگی دهه های 1340 و1350 را از بسیاری جنبه ها می توان نقطه عطفی در تاریخ فکری ایران دانست. در کنار رواج رهیافت های جدید در مبارزه سیاسی، پیدایش سبک های زیبای تازه و نو در زمینه ادبیات، افزایش شمار نویسندگان و روشنفکران، گسترش کتاب خوانی و انتشارات، برپایی مراکز و نهادهای علوم اجتماعی مدرن، شکل گیری سبک های تازه در نثر فلسفی و جامعه شناسانه، این دوران اوج گرمی بازار بومی گرایی و ضدیت با شرق شناسی نیز بود. بدیهی است که در چنین زمینه ای بومی گرایی اندیشه سیاسی در کانون توجه حمید عنایت باشد. گرچه در آغاز دوران آشنایی ایرانیان با تمدن جدید فکر یافتن علت عقب ماندگی، به دغدغه اصلی نخبگان فکری تبدیل شد اما در این میان ضرورت مدرنیزاسیون و نه مدرنیته برای ایشان به شدت مطرح گشت. از این رو در حوزه اندیشه سیاسی آنچه مورد تبلیغ غالب رهبران فکری تقلید دستاوردهای تمدن جدید بود. ایرانیان تنها پس از جنگ جهانی دوم بود که به تفاوت دو جنبه مدرنیزاسیون و مدرنیته پی بردند و با غالب شدن نگرش های ایدئولویک در قالب های مارکسیستی یا ساختارشکنی هیدگری که حتی ذهنیت رهبران فکری اسلامی را نیز گرفت به نقد مدرنیته غربی پرداختند. در چنین زمینه ای بود که نوعی تفکر اوتوپیایی و جستجوی گونه ای مدرنیته ایدئولوژیک به وجه غالب اندیشه و اندیشه سیاسی تبدیل شد و در این میان فکر بومی سازی اندیشه و اندیشه سیاسی ذیل تعبیر اصلی مدرنیته ایدئولوژیک در میان آن ها مطرح شد. عنایت نیز مانند دیگر اندیشوران دوران، دغدغه بومی سازی اندیشه سیاسی یافت. اما بومی سازی عنایت برعکس فضای غالب مارکسیستی یا هیدگری صبغه ایدئولوژیک نیافت. مدعی مقاله حاضر آن است که در صورت پذیرش این پیش فرض که تلاش علمی عنایت معطوف به بومی سازی اندیشه سیاسی معاصر ایران می باشد در آن صورت با توجه به نگاه همدلانه او با جریان تجددگرایی اسلامی، باید او را منادی تجددگرایی سنت دانست.... ادامه مقاله در لینک زیر http://hamyaar.ir/6610