#مفاهیم_قرآنی_جزء_نوزدهم
افسوسهای بی فایده
وَ یَوْمَ یَعَضُّ الظَّالِمُ عَلیَ یَدَیْهِ یَقُولُ یَا لَیْتَنیِ اتخََّذْتُ مَعَ الرَّسُولِ سَبِیلًا(27)یَاوَیْلَتا لَیْتَنِی لَمْ أَتخَِّذْ فُلَانًا خَلِیلًا(28)لَّقَدْ أَضَلَّنِی عَنِ الذِّکْرِ بَعْدَ إِذْ جَاءَنِی(29- فرقان)
روزی که ظالم دست خود را از روی حسرت به دندان میگزد و میگوید: ای کاش همراه با فرستاده او برای خود، راه باریکهای به سوی هدایت دست و پا میکردم. ای و ای، کاش من فلانی را [که سبب بدبختی من شد] به دوستی نمیگرفتم؛ چون او مرا از قرآنی که برایم آمد گمراه کرد.
ظاهراً مراد از«ظالم» هر کسی است که با هدایت فرستاده الهی به راه راست نمیرود؛ هر چند که آیه در مورد ستمگران این امت و رسول خدا صلی الله علیه و آله نازل شده است.
در قیامت صحنههای عجیبی رخ میدهد که بخشی از آن حسرتهای بی فایده ایست که ظالمان نسبت به عمل کرد غلط خود در گذشته میخورند؛ ندامتهایی که دیگر هیچ سودی به حال آنها ندارد. آیات مورد بحث به دو مورد از این حسرت خوردنها اشاره دارد.
حسرت اول بعد از آن است که میبینند تنها راه نجات و سعادت راهی بود که فرستادگان الهی به مردم ارائه کردند و خود در آن راه پیشقدم شده و مردم را به آن دعوت کردند؛ ولی اینها به جای تبعیت و همراهی با رسولان حق، آنها و راهشان را مسخره کردند و از گام نهادن در آن به شدت خودداری کردند.
حسرت دوم نسبت به دوستانی است که در دنیا برگزیدند دوستانی که به ظاهر دوست بودند اما در واقع دشمنان خطرناکی بودند که باعث گمراهی و بدبختی آنها شدند و با آنکه دین و راهکار هدایت و سعادت در دسترس اینها قرار داشت اما آن به ظاهر دوستان آنها را از پیروی دین منع کرده و به گناه و بازیهای دنیایی مشغول کردند.
از این آیه به خوبی میتوان به نقش و میزان تأثیر دوست در سعادت و شقاوت انسان پی برد؛ نقش و تأثیری که با تحقیق و تجربه ثابت شده و غیرقابل انکار است.
بتی که پرستش آن بین ما رواج دارد
أَ رَءَیْتَ مَنِ اتخََّذَ إِلَهَهُ هَوَاهُ (فرقان- 43)
آیا دیدی کسی را که معبود خود را هوای نفس خویش برگزیده؟
«هوی» به معنای میل نفس به سوی خواستههای خودش است؛ بدون اینکه آن تمایلات را با عقل خود سنجیده و هماهنگ کرده باشد و مراد از «معبود گرفتن هوای نفس»؛ اطاعت و پیروی کردن آن است؛ بدون اینکه توجهی به دستورات خداوند متعال داشته باشد.
آیه شریفه درباره کسانی سخن میگوید که در کنار آن خدای یکتا، خدای دیگری هم دارند که برخی اوقات و یا همیشه از دستورات او پیروی میکنند. آن خدای دیگر یا بت نتراشیدهای که پیروان زیادی هم دارد همان بت نفس ماست.
هر جا که فرمان یا همان خواست دل با حکمی از احکام الهی در ستیز شد همان جا میتوان فهمید که ما خداپرستیم یا مطیع بت نفسیم. اگر دستور دین را بی محلی کردیم و در پی برآوردن خواهش دل برآمدیم شک نکنیم که بت پرستیدهایم؛ نشان به آن نشان که در دل یا به زبان میگوییم: «چون دلم میخواهد» نه «چون خدا میخواهد»
چقدر از مال خود را انفاق کنیم؟
وَ الَّذِینَ إِذَا أَنفَقُواْ لَمْ یُسْرِفُواْ وَ لَمْ یَقْترُُواْ وَ کَانَ بَینَْ ذَالِکَ قَوَامًا(67- فرقان)
مؤمنین که بندگان خداوند رحمانند وقتی انفاق میکنند، نه اهل زیادهروی هستند و نه بخل میورزند؛ بلکه بین این دو راه اعتدال را بر میگزینند.
این آیه شریفه به یکی از ویژگیهای مؤمنین که اعتدال و دوری از هر گونه افراط و تفریط در کارها به خصوص در مسأله انفاق است اشاره میکند.
در این فراز قرآن کریم اصل انفاق کردن را به عنوان یکی از وظایف و برنامههای قطعی مؤمنین، مسلّم گرفته و تنها مقدار پرداخت آن را به شکل توصیفی بیان میکند که: مؤمنین انفاقی عادلانه و دور از هر گونه اسراف و سختگیری دارند؛ نه آن چنان بذل و بخشش میکنند که زن و فرزندشان گرسنه بمانند و نه آن چنان سخت میگیرند که دیگران از مواهب آنها بهره نگیرند.
در یکی از روایات اسلامی تشبیه جالبی برای «اسراف» و «اقتار» که نقطه مقابل یکدیگرند و نیز حد اعتدال شده است. بر اساس آن روایت امام صادق علیهالسلام این آیه را تلاوت فرمود و مشتی سنگریزه از زمین برداشت و محکم در دست گرفت و فرمود این همان «اقتار» و سختگیری است؛ سپس مشت دیگری برداشت و چنان دست خود را گشود که همه آن به روی زمین ریخت و فرمود این «اسراف» است. بار سوم مشت دیگری برداشت و کمی دست خود را گشود به گونهای که مقداری فرو ریخت و مقداری در دستش ماند و فرمود این همان «قوام» است.
ادامه👇👇👇