ادامه پاسخ بالا 👆👆🔻👇👇
علامه طباطبائى در این باره میگوید: "چون وجود و هستى هر چیزى باعث ظهور آن چیز براى دیگران است، پس مصداق تام نور، همان وجود است، و از سوى دیگر؛ چون موجودات امکانى وجودشان به ایجاد حق تعالى است، پس خداوند متعال کاملترین مصداق نور است. او است که ظاهر بالذات و ظاهر کنندۀ ما سواى خویش است، و هر موجودى به وسیله او ظهور مییابد و موجود میشود. پس خداى سبحان نورى است که به وسیله او آسمانها و زمین ظهور یافتهاند، و مراد از جمله "اللَّهُ نُورُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ"،[10] همین است.
معناى "اللَّهُ نُورُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ"
از مطالب گذشته روشن شد که اگر میگوییم "خدا نور آسمانها و زمین" است، به این معنا است که خدا مُظْهِر و روشن کننده و پدید آورنده آسمانها و زمین است. و تعبیر به آسمانها و زمین به معناى تمام عالم هستى و همۀ مخلوقات علوى و سفلى و غیب و شهادت است.[11] نه اینکه فقط منظور همین آسمان بالاى سر و زمین زیر پایمان باشد. پس معناى آیه این است: خداوند نور تمام جهان است. و تعبیر به "نور" و نه "پدید آورنده"، براى متوجه نمودن به این مطلب است که همانطور که "نور" خودش ظاهر است و نیاز به ظاهر کننده ندارد، و مُظْهِر و روشنى بخش سایر اشیا است، خداوند متعال هم، نیاز به ظاهر کننده و پدید آورنده ندارد، و موجودى ظاهر و روشن و واضح و بدیهى است، و استدلال براى وجود او، نیاز به واسطه نیست و مظهر و پدید آورندۀ سایر موجودات جهان هستى است. به تعبیر حاجى سبزوارى : "یامن هو اختفى لفرط نوره"؛[12] اى کسى که از فرط شدت نورش پنهان و مخفى گشته است.
پس چنانکه اهل عرفان - به تبع از انبیا و امامان(ع) - بیان کردهاند، خداوند خود متجلى به تمام معنا و روشن کامل است و براى توجه به او و تنبه به وجود او، نیازمند وساطت مخلوقاتش نیست. به سخن دیگر، براى استدلال بر وجود خداوند باید استدلال لمّى کرد نه انّى.[13] باید اول خدا را شناخت و از شناخت او پى به مخلوقاتش برد، نه اینکه اول مخلوقات را شناخت و پس از شناخت آنها، خدا را در پرتو نور آنها شناخت.
چنانکه دردعاى عرفه امام حسین(ع) آمده است: "الهى ترددى فى الآثار یوجب بعد المزار"؛ خداوند توجه من به آثار و مخلوقاتت موجب دورى از دیدار و زیارت تو میگردد.
و علی(ع) در دعاى کمیل میفرماید: "و بنور وجهک الذى اضاء له کل شیء"؛[14] سوگند به نور چهرهات که همه چیز به آن روشن است.
اگر نور چهرۀ تو و ذات تو نباشد همه چیز تاریک است؛ یعنى هیچ چیز نیست و همه چیز در تاریکى عدم است. اگر نور ذات تو نباشد همۀ اشیا در تاریکى "نیستى" باقى خواهند ماند، نه اینکه اشیا در یک تاریکى نظیر تاریکى شب هستند. پس باید گفت: خداوند متعال نور محض است و در مقابل او هیچ چیز نور نیست و همه نورها در مقابل او "ظلمت" هستند؛ چون تنها وجودى که در ذات خود پیدا و پیدا کننده است فقط خدا است؛ سایر اشیا اگر پیدا و پیداکننده هستند در ذات خودشان تاریک هستند و خدا آنها را "پیدا" و "پیدا کننده" کرده است.[15]
از اینرو علامۀ طباطبائى استفادۀ زیبایى از این آیه نموده است: "پس استفاده میشود که خداى تعالى براى هیچ موجودى مجهول نیست؛ چون ظهور تمامى اشیا براى خود یا براى غیر، ناشى از اظهار خدا است، اگر خدا چیزى را اظهار نمیکرد و هستى نمیبخشید، ظهورى نمییافت؛ پس قبل از هر چیز، ظاهر بالذات خدا است... نتیجه اینکه مراد از "نور" در جمله "خدا نور آسمانها و زمین است"، نور خدا است که از آن نور عام، عالمى نشأت میگیرد، نورى که هر چیزى به وسیله آن روشن میشود، و با "وجود" هر چیزى مساوى است، و این همان رحمت عام الهى است".[16]
پس، از نظر فرهنگ قرآنى، خداوند متعال یک غایب و یک مخفى بالذات نیست تا از طریق مخلوقات و عالم خلقت و آسمان و زمین مکشوف و هویدا گردد، بلکه چنین معرفتى، ناقص و ضعیف و ابتدایى است. معرفت واقعى این است که جهان به خدا شناخته شود، نه خدا به جهان. و این آیه مىفرماید که خداوند در کمال کشف و روشنى و بداهت است.
@cyberi20