وان یک خصلت انسانی همیشه بروز داشته است. اشاره شد که: «حیا» و «عفاف»، تاریخ بردار نیست؛ گرچه برای پوشش‌های خاص می‌توان تاریخ معین کرد. «عفاف» روح پوشش است، و پوشش کالبد آن؛ عفاف، فلسفه‌ی پوشش است و پوشش تضمین کننده‌ی آن. مجسمه‌ها، کتیبه‌ها و نقش‌های برجسته‌ی تاریخی نشان می دهد که: سرما و گرما علت اصلی پوشاک نبوده، بلکه علت آن حیا و پوشاندن شرمگاه بوده است. زنان ایرانی در دوره‌های مختلف مادها، هخامنشیان، اشکانیان و ساسانیان پوشش داشته‌اند. در زمان مادها زنان، با جامه‌های دو تکه خود را می‌پوشانیده‌اند. زنان دوره‌ی هخامنشی پارچه‌ی شنل مانندی روی سر می‌انداخته‌اند که حالتی شبیه به چادر داشته است. در عهد اشکانیان زنان قبایی بر تن می‌کرده‌اند و شنلی بر سر می‌افکنده‌اند و معمولاً نقابی به پس سر می‌آویخته‌اند. زنان عهد ساسانی گاهی چادری گشاد و پرچین به سر می‌کرده‌اند که تا وسط ساق پا می‌رسیده است. نقوش بانوان ساسانی در بشقاب‌های نقره‌ای نشان می‌دهد که هر یک از بانوان، چادری به خود پیچیده‌اند (مهریزی، 1386: 93-97). بنابراین، تاریخ این نظریه را تأیید می کند که حیا و آزرم همواره در میان ملل عالم یکی از فلسفه‌‌های پوشش بوده است. در طول تاریخ، تمام انگیزه‌های انسان از پوشش، حفاظت از سرما یا زیور و خودنمایی نبوده است، گرچه نمی‌توان این انگیزه‌ها را در کیفیت و نوع پوشش نفی کرد. علاوه بر آن، چون رعایت حیا و عفت در میان زن و مرد به تناسب آفرینش هر یک متفاوت است، همیشه زنان از پوشش بیشتری استفاده می‌کرده‌اند. اگر تنها سرما و گرما انگیزه بود، این تفاوت‌ها قابل تحلیل بود. حتی گرایش به زیبایی صرف نمی‌تواند آن را پاسخ‌گو باشد. اگر چه در دنیای کنونی نوع پوشش آزاد است، اما کسی بی‌حیایی و بی‌عفتی را آزاد نکرده است. هنوز قوانین جهانی در خصوص جلوگیری از کارهای خلاف عفت به قوت خود باقی‌ست؛ هنوز آمارها نشان می‌دهد که مردمان در نهاد خود از بی‌عفتی انزجار دارند. به هر حال، حیا و آزرم خصلتی انسانی است و جدا از هر گرایش فرهنگی و دینی، برای بشریت قابل طرح است. هر چند در برخی فرهنگ‌ها و مکتب‌ها زمینه‌ِی پذیرش و تبیین آن آسان‌تر است، باز انسان به حکم نهاد و ساختار وجودی خود به حیا و شرم رغبت دارد. البته، این خصلت مانند همه‌ی خصلت‌ها و ارزش‌ها قابلیت رشد و افزایش دارد؛ بدین معنا که همه مایه‌ی درونی دارند، گرچه در همه یکسان‌ به فعلیت نمی‌رسد؛ برای نمونه، انسان خواهان صداقت و راستی است و به عنوان یک خصلت مثبت و ارزش انسانی توان رشد و افزایش دارد؛ اما همه در یک درجه از صداقت و راستی قرار ندارند. از این رو، تخلف علمی انسان از این خصلت‌ها و رویگردانی او در صحنه‌های زندگی به کمال بودن این خصلت‌ها ضرر نمی‌زند و فطری بودن آن را مخدوش نمی‌کند‌(مهریزی، 1386: 98-100). در رهگذر این رویکرد، چه بسیار متخلفانی که به انحراف عملی خود اعتراف کرده و خود را از آن کمال محروم می‌دانند. اهمیت عفاف هر حرکتی که برای دفاع از زن انجام می‌گیرد، باید رکن اصلی آن، رعایت عفاف وی باشد. عفت در زن، وسیله‌ای برای تعالی و تکریم شخصیت او در چشم دیگران، حتی در چشم خود مردان شهوت‌ران و بی‌بند و بار است. عفت زن، مایه‌ی احترام و شخصیت اوست. مسأله‌ی حجاب و محرم و نامحرم و نگاه کردن و نگاه نکردن به خاطر آن است که عفاف سالم نگه داشته شود. اسلام به مسأله‌ی عفاف زن اهمیت می‌دهد. البته، عفاف مخصوص زنان نیست، مردان هم باید عفیف باشند‌([آیت‌الله‌العظمی] خامنه‌ای، 1385: 111). رابطه‌ی حیا، عفاف و حجاب حیا ملکه‌ای است که موجب خودداری از کارهای زشت می‌شود. انگیزه‌ی حقیقی گرایش زن به حجاب، احساس فطری یا غریزی شرم و حیاست. شرم و حیا در زن نسبت به بیگانه مانند غیرت در مرد است؛ به عبارت دیگر، درک و شعور فطری و الهام غریزی زن به حفظ خود از دستبرد نااهلان برای ارتقای ارزش وجودی خویش است. در شرم و حیا، عشق و اشتیاق به عفاف و پاک‌دامنی تدبیر مکانیسمی نهفته در خلقت و فطرت زن است که او را وا می دارد گاهی به صورت ناخودآگاه خود را از چشم نامحرم بپوشاند. به همین دلیل، وقتی احساس حجب و حیا را از دست می دهد در محیط ناامن اجتماع هم کشف حجاب می‌کند؛ و برعکس، وفتی احساس شرم و حیا در او زنده است در محیطی که امنیت کامل هم وجود دارد، باز هم تمایل دارد خود را بپوشاند. احساس حیا و شرم از انجام دادن کارهای زشت از ثمرات عفاف به شمار می‌آید. هر قدر این احساس شرم از زشتی‌ها در انسان بیشتر باشد، عفت او بیشتر خواهد بود‌(اسحاقی، 1388: 45-46). امام علی (ع) می فرماید: « شرم از خداوند و خلق او باعث عفت و بزرگی می‌شود» (تمیمی آمدی، 1388: 504). بدون شک، به تناسب ویژگی‌های روحی و جسمی انسان، آفرینش لباس و پوشش و روی آوردن فطری او به آن یکی از نعمت‌ها و هدایای الهی محسوب می‌شود. در فرهنگ اسلامی، انسان لباس نمی پوشد که تن را عرضه کند،