🏴حضرت زينب- عليها السّلام- در مدخل شهر كوفه، خطبه ‏اى ايراد نمود. 🏴 راوى گفته: آن روز، زينب، دختر علىّ- عليه‏السّلام- را ديدم كه ... به مردم اشاره كرد كه ساكت شويد، پس نَفَس‏ها برگشت و زنگ [مركب‏ها] از كار افتاد. 🏴 سكوت ناگهانى مردم و خاموش شدن صداى زنگ‏ها، با اشاره‏ ى حضرتش كه: «أَنِ اسْكُتُوا»،جز تصرّف ولايى حضرت زينب، چه مى ‏تواند باشد، واگر شخصيّتى مثل حضرت زينب- عليها السّلام- به آثار «حديث قرب نوافل» كه مى ‏فرمايد: «وَ لِسانَهُ الّذى يَنْطِقُ بِهِ.» نرسيده باشد، ديگر چه كسى غير از معصوم مى ‏تواند برسد! 🏴شروع خطبه با جمله‏ ى‏ «أَلْحَمْدُ للَّهِ وَ ...» بعد از آن همه گرفتارى، تنها لفظِ بدون معنا نيست؛ بلكه اظهار «مافى الضّمير» است... 🏴 وقتى اين كلام به تنهايى استعمال شود، مراد توحيد خالص، در فعل و صفت و اسم و ذات است. يعنى شخصِ عارف، با اين كلام، ستايش را در تمام امور (فعل و صفت و اسم و ذات) مخصوص حقّ سبحانه قرار مى ‏دهد، و خلاصه، همه ‏ى چيزها و كمالات را به او، و از او، و به سوى او مشاهده مى ‏كند، خواه امور به سود وى؛ و يا به ظاهر به ضررش باشد. و به اين ترتيب، در آرامش كامل است؛ اگر چه به ظاهر و به اقتضاى عالم بشرى و يا وظيفه، كلامى از او صادرشود، و يا اظهار ناراحتى كند. برگرفته از کتاب فروغ شهادت (چاپ انتشارات آفتاب فطرت)