ساقی غم که حسین است، نشاطم حیدر کشته‌ی کرببلایم و حیاتم حیدر کشتی خلق، حسین است، گهر غرق غمش غرق غم گشتم و کشتیّ نجاتم حیدر همه بر آل محمد صلواتی گویند من مسلمان علی‌ّام صلواتم حیدر روزی از دست کسی جز اسدالله حرام روزی اهل و عیال و برکاتم حیدر هر که را لحظه‌ی دیدار کسی شیرین است من که حافظ نشدم شاخه نباتم حیدر گفته بودی که بمیریم، ببینیم تو را تشنه‌ی لحظه‌ی آن حی مماتم حیدر قول حافظ که چه طوطی صفتم داشته را من نگویم که فقط رأی و ثباتم حیدر از کدام دنده‌ی آدم ز کدام گِل هستم که نشسته است به هر خشت و ملاتم حیدر از بهشت و جلواتش چه بگویم چون هست حور و رضوان و قصور و درجاتم حیدر روزی آخر ز دل خویش برون می‌آرم حیدری مثل شما قبل وفاتم، حیدر من به غیر تو علی دل نسپردم هرگز از زمانی که تو را دیدم و ماتم حیدر روزی از جنس تو بابای یتیمان مردی می‌شود لایق این عشق و صفاتم حیدر متولد شود از عشق من و او زهرا در ره تو پسرانم صدقاتم حیدر چون شنیدم که فقط دابةُ الارض تویی از علامات فرج رجعت ذاتم حیدر دیر وقتی است زمین منتظر عدل شماست التماس فرج، افتاده به پاتم حیدر من به دیدار کسی تشنه‌ام، اسراییل است منتظر باش که باشد ضرباتم حیدر ادامه دارد... @daftaresher110