میل‌ها، سؤال‌ها، کنجکاوی‌ها، شوق‌ها... ما را از یکپارچگی درمی‌آورد. تکه تکه می‌کند و ما را در عالم به فراموشی می‌سپارد. یاد خدا و میل به او و خواستن او ما را جمع می‌کند از تمام پراکندگی‌ها و متلاشی شدن‌ها. خداخواهی رمز نجات از فساد و نابودی است. وَلَا تَكُونُوا كَالَّذِينَ نَسُوا اللَّهَ فَأَنْسَاهُمْ أَنْفُسَهُمْ ۚ أُولَٰئِكَ هُمُ الْفَاسِقُونَ إِنَّ سَعْيَكُمْ لَشَتَّىٰ ﴿٤﴾ توجه کردن‌های حرام و پس از آن توجه کردن‌ها بلاوجه بلارجحان ما را از توجه خدا منصرف می‌کند. چیزی که یافتنش در مسیر رفت هزار سال طول می‌کشد، در راه بازگشت یک آن بیشتر نیست. حواس‌پرتی‌ها ما را ذره ذره عالم می‌سابد و تمام می‌کند. در راه رفت باید دوید، باید پرواز کرد. برایکسانی که می‌دانند کجا می‌روند این بسیار مهم است. قدم‌های ما موقع رفتن قابل مقایسه با قدم‌های بازگشت نیست.