هر گاه ولیّ خدا پا میگذارد در جامعه، عدهای بیدین میشوند. ولیّ خدا با آمدنش صحنه را متناسب با خود بزرگ میکند. واقعی میکند. اجازه نمیدهد دینداران خیالی که از آن به عنوان ابزار فریب و تخدیر استفاده میکنند در چرت به سر ببرند و بقیه را هم خواب و خام کنند. نهیب میزند و همه را از استراحتگاههایشان بیرون میکشد. از زندگیهای معمولیشان. از شادکامگیهای روزمرهشان. ناگهان جماعت زیادی بیدین میشوند. وقتی یکی باشد که بگوید تو دروغ میگویی و راست و دروغ را مخلوط کردهای خیلیها برنمیتابند. عصبانیت مشرکان مکه این بود که پیامبر میگفت نه این بتها خدا و واسطه خدا هستند و نه شما دیندار و نگهبان کعبه و بنده الله و نه این دفتر و دستک و جاه و جلال و مال و منالی که به هم زدهاید حق شماست. مشرکان در نظر اهل آن زمان مؤمنان واقعی به نظر میرسیدند. مؤمنانی که خدا را شکر قدرت پیدا کرده بودند و زمام امور دستشان بود. مکه دست خادمان خدا و زائران خانه خدا بود. حضرت عیسی هم که آمد مؤمنان را عصبانی کرد. همه حرف عیسی علیه السلام هم همین بود. کار ابراهیم هم. کار نوح هم. کار غالب پیامبران همین بود. رسوا کردن دینداران و دینهای تقلبی و تغلبی.
کار امام همین است. امیر المؤمنین این کار را کردند و کلی آدم با ایشان دشمن شدند. بیدین شدند. خیال میکردند امیرالمؤمنین آنان را بیدین کرده. حضرت صدیقه طاهره هم همین کار را کردند. آزمون برگزار کردند. امام حسن هم همین کار را کردند. امام حسین هم. اساسا این کار خداست که وقتی دید ما متصلب شدیم. رسوب کردیم. بت شدیم و در دنیا دنبال جای ماندن و خوابیدن گشتیم بیاید، آزمونی برگزار کند و ما را بتکاند و آن پوسته یخ زده منجمد را بشکند و بگوید که اگر بخوابی میمیری. پیامبرها برای همین آمدند.
باعث میشدند مردم آزموده شوند و دیندارها محک بخورند و آنان که در پوستین دین خزیده بودند عریان بیافتند وسط صحنه و فریاد بزنند که چرا لباس غصبی را از من گرفتی؟! آنان که حال رشد ندارند. آنان که قساوت اسیرشان کرده. آنان که میخواهند قفسی بسازند و خیالشان راحت شود که دیگر قرار نیست بشکند.
معلوم است ولیّ خدا غیرتش نمیکشد آدمها به اسم خدا همدیگر را فریب دهند.
صحنه امتحان بر پا میکند. جنس اصل را میآورد وسط میدان و بدلفروش رسوا میشود. چه کسی خوشش میآید دکان و دستکش باطل شود؟! هیچ کس.
شما شنیدهاید که وقتی امام حسین علیه السلام برخواست و گفت میخواهم دین جدم را از لوث دروغ و فریب و تحریف پاک کنم چه کار کردند! امت جمع شدند تا در یک بیابانی بکشند و خاکش کنند تا آثارش مخفی بماند. میخواستند هیچ نماند تا دینداران به استراحتشان برسند. یک لالایی هم بخوانند و شاید عدهای هم بیایند کمی گریه کنند و حتی کشته شوند و دیگر تخلیه احساسات و شور شود و جامعه خاطرش جمع شود که حق مطلب را ادا کرده و برود دنبال بازیهایش.
امام میآید میز را بلند میکند و روی سرشان خراب میکند و بساط عیش و عشرت را به هم میزند و همه وحشتزده از خواب برمیخیزند. چه شده وسط مستی و نعشگی دعوا میکنی؟! دیوانه شدی؟! به سرت زده؟! سحرت کردهاند؟! شعر میبافی؟! خیالاتی شدهای؟! و هزار شعار عاقل اندر سفیه جماعت مست و لاابالی علیه ولیّ خدا.
این آدمهایی که دغدغهشان استراحت است، بیشترین شمار سپاه خونریزان عالم هستند. دینداران رختخوابهای گرم و نرم و امکانات جانبی.
حتما شنیدهاید که میگویند جمهوری اسلامی ایران مردم را بیدین کرده! تردید ندارم که شنیدهاید. حتی ممکن است از زبان حجت الاسلامها یا آیت اللهها یا آیت الله العظمیها یا حتی بالاتر از آنها شنیده باشید. امامان معصوم هم شنیدند.
وقتی زمین بازی بزرگ شد کوتولههایی که خودشان را گنده فضای تنگ و تاریک و کوتاه زمانه میدانستند عصبانی میشوند. باد سرد زیر لحافشان میوزد و چرتشان پاره میشود و رؤیای دینداری میپرد.
انقلاب اسلامی ایران این کار را با دینداران کرد. امام که آمد سقف ایران ناگهان از کوتولهای مثل شاه کنده شد، بالا رفت و در قد و قامت امام خمینی متناسب شد. هر کس در این فضا له شده بود، همه مستضعفان، ناگهان نفس راحت کشیدند و آن کوتولهها که راضی شده بودند به حکومت طاغوت از فضا جاماندند. رفوزه شدند و حتی بیدین شدند. چه باک؟!
انتظار دارید با شما نجنگند؟! بیشک باید چنین باشد. ولیّ خدا وقتی راه افتاد در جامعه میشود فرقان. دائم صفها را از هم خالص میکند و این منافقان را وحشتزده میکند. باید جلویش را بگیرند. اگر توانستند با تخریب و تحریف اگر نه فتنه و توطئه.
آنها چرا میخواهند ولایت فقیه را حذف کنند؟! به همان دلیل که عدهای میخواستند پیامبران و امامان و جانشینانشان را در طول تاریخ حذف کنند.
اگر خیال میکنید دغدغه آزادی و زندگی معمولی دارند، اشتباه است. آنان میترسند کعبه از بتها خالی شود و بدانید که الله آنها را نفرستاده.