یکی از آفتهای مردمسالاری دچار شدن در توهم سالاری اشخاص و احزاب و گروههایی است که در کشمکشهای انتخاباتی دست برتر با آنهاست. اساسا این نوع نگاه ضد مردم است نه موافق مردمسالاری. اگر فهم درستی از مردم نداشته باشی و دائم دچار تقلیل و تقسیم و تخریب و تحریف آن بشوی بدون آنکه بخواهی و بدانی هم، داری نابودش میکنی. مردم هیچ وقت مردم نمیشود تا زمانی که رقابتهای رشد دهنده تبدیل شود به منازعات ویرانگر.
فرض بفرمایید نیروهای نظامی هنگام تمرینهای منظم خود، به جای استفاده از گلولههای مشقی، گلولههای جنگی استفاده کنند. اسمش رزمایش است، اما در واقع جنگ درونی است.
جامعه برای رشد کردن نیاز دارد که تمرین کند. در محیطی امن و سالم. در فضایی جدی اما دوستانه. بر اساس طرحی دقیق و واقعی اما همراه با مراقبت و محافظت.
اگر تیمهای ورزشی در بازیهای باشگاهی یکدیگر را لت و پار کنند، چیزی برای تیم ملی باقی نمیماند.
بعضیها کمک میکنند تا چیزی برای تیم ملی باقی نماند. زیرا در سطح ملی متحد تیم رقیب هستند نه مراقب ملت خویش.
اگر فرایند مردمسالاری شروع کرد به تخریب مردم، حتما از مسیر خویش منحرف شده است. مردمسالاری نباید مردم را ضعیف کند. نمیتواند مردم را تحقیر کند. مردمسالاری باید برای شایستگی مردم کار کند. برای تقویت مردم. برای ارتقاء مردم. برای اتحاد آنان نه تفرقه آنان. مردمسالاری اگر تمام انرژی تولیدی خویش را صرف داغ کردن فضای رقابتهای درونی کند، نه تنها سرمایهای برای فراروی از موقعیت کنونی و توسعه فضا و تکثیر فرصتها و تقویت موقعیتها و پیشرفت زندگی و آزادی عمل نخواهد داشت، بلکه خود را درون خود ذوب میکند و همه موقعیتها را میسوزاند و همه فرصتها را خراب میکند.
انتخابات یک آزمون است. یک رزمایش ملّی. عدّهای که به دروغ خود را دلسوز مردم معرفی میکنند آن را تحریم و تخریب و تحقیر و تحریف و تهدید میکنند. عدّهای هم آن را از اولویت خارج میکنند و با امورات عادی و روزمره زندگی خود میسنجند. عدهای از آن استفاده میکنند تا زمین بازی خودشان را پهن کنند و عدهای هم شرکت میکنند.
اما اینهایی که شرکت میکنند باز همه یکدست نیستند. بخشی از شرکت کنندگان همواره در میانه رقابت جدی، مراقب مردم هستند. قرار نیست استخوان مردم زیر بار فشار منازعات بین اشخاص و احزاب و جناحها بشکند. نمیتوانی مردم را به جان هم بیاندازی و کدورت را در جامعه حاکم کنی. کاری که بسیاری انجام دادند و مردم را از صحنه مشارکت راندند. گروهی از مردم دیدند که گاهی رقبا برای پیروزی، دشمنی را از بیرون به درون جامعه میکشند. مردم دانستند که انتخابات برای عدهای از سیاستبازها مسئله شخصی است. فهمیدند کاسبان قدرت و شهرت و ثروت و شهوت از صندوق رأی برای خود کیسه دوختهاند. مردم نمیخواهند متهم به همدستی با کانونهای مستبد و خودخواه تقسیم بیت المال شوند. مردم میخواهند مردم بمانند و ابزار بازی عدهای نشوند. تجربههای مکرر به مردم نشان داد که عدهای مردم را اشتباه گرفتهاند.
مردم دیدند که بعد از هر انتخابات مقدار قابل توجهی ویرانی از بابت رقابتها بر ایران تحمیل میشود. مردم بداخلاقیها را میبینند. مردم زشتیهای تفرقه و تنازع بقای در موقعیت را میبینند. مردم شدت شیطنتها و جولان بیمهار نفسهای اماره را میبینند. مردم تشخیص میدهند که این دیگر رزمایش نیست. رسما جنگ است. مردم نمیخواهند ضعیف شوند. نمیخواهمد پاره پاره شوند. پاسخ عدهای از مردم فاصله گرفتن از فتنه است.
آری عدهای فرصت انتخابات را به فتنه انتخابات تبدیل میکنند. انتخابات را بر ضدش برمیگردانند. مسیرش را وارونه میکنند. قرار است انتخابات مردم را به قدرت برساند با استخدام افراد و احزاب؛ اما در عمل با استخدام مردم، افراد را به قدرت میرساند. دلیل شخصی شدن بسباری از دعواهای انتخاباتی همین است. برای همین هیچ خط قرمزی برای رقابتها نمیشناسند و کنترل از دست میدهند و میافتند به جان جامعه.
مردم چرا رأی میدهند؟! آنها رأی میدهند تا مردم بمانند.