خلاصه ای از آنچه در نشست «نسل زد (z) و سیاستگذاری فرهنگی» بیان شد.
نسل زد (z)
✍️ احمد اولیایی
🔸نسل زد یا زومرها - متولدین 1995 تا 2010 میلادی یا حدود ۱۳۷۵ شمسی که امروز ن 25 سال دارند - را شهروند دیجیتال مینامند. این نسل با صفحه نمایش زندگی کرده و برای هر فعالیتی از بستر آیتی استفاده میکند. این شهروندان دیجیتال، به دلیل سن خاص خود کنشگران چند سال آینده کشور خواهند بود.
◀️ارتباطات این نسل، کاملاً مجازی است. طرفدار خلاقیت و روزآمدی هستند و اصلاً با رکود و تکراری شدن کنار نمیآیند. تقریباً قانون و عرف خاصی را نمیپذیرند. برای مثال ممکن است گاهی روزها بخوابند و گاهی هم شبها.
نسل ضد، بهشدت نیاز دارد که باور بشود؛ باور نشدن هم از سوی خانواده و هم از سوی مسئولین کشور، یکی از دلایل فریاد بلند این نسل است. این نسل به دنبال آزادی است و هیچگونه ملاحظهای را نمیپذیرد. بهراحتی همه افراد را نقد میکند و حتی با این که دیگریِ خود را مورد بیاحترامی قرار دهد، مشکلی ندارد. این بچهها بهشدت به دنبال رقابت هستند و چون زیست این نسل در مصرف رسانهای بالایی شکلگرفته است، ویژگیهای خاصی که برشمرده شد را در آنها میبینیم.
🔹در سیاستگذاری فرهنگی نباید صورتمسئله را پاک کرد. باید برخی از آداب آنها و آنچه استفاده می کنند را پذیرفت، الله نه به معنی قبول کردن بلکهه به معنی آنچه بالاخره اتفاق افتاده است.
به عنوان مثال، ما باید مکدونالد را نه با نگاه یک مقوله تغذیهای بلکه با به مثابه فرهنگ بپذیریم. مکدونالد برای این نسل یک فرهنگ موجود است. نوجوانان و جوانان ما به این سبک از تغذیه - که مختصات آن فستفودی و سرعت در خوردن در کنار خیابان است - علاقه دارند و اکنون این مدل از تغذیه در کشور ما رواج دارد. پس اساساً مکدونالدی شدن دیگر چیز عجیبی نیست. یا مسئله سیگارکشیدن قط ربط به توتون و تنباکو و امر تدخین نداردبلکه این یک فرهنگ بزرگشدن است و احساس برتری داشتن را برای فردی که استعمال دخانیات دارد، به دنبال میآورد. مثال دیگر بحث دیر خوابیدن است؛ در جوامع سنتی با غروب خورشید، روز به اتمام میرسید اما در جوامع مدرن زمانی که شارژ گوشی به اتمام میرسد، روز هم تمام میشود. شب و استراحت شبانه برای این نسل اهمیتی ندارد چون زیست او از اساس مبنای متفاوتی دارد.
🔷در کشور ما نهادهای سیاستگذار همچون شورایعالی انقلاب فرهنگی و... در حال تدوین و جهتدهی به کنشهای فرهنگی بر اساس یک عقلانیت منطقی و دینی هستند. اما جوان دهه هشتادی، کنش منطقی ندارد؛ بلکه در یک نظام علّی برآمده از گروه همسالان خود، وارد جامعه میشود و ارزشهای مورد تأکید نهادهای بالادستی برای او اهمیتی ندارد. بعد از حدود چهل سال از انقلاب اسلامی امروز در نقطهای هستیم که کسی از آن اسناد تولید شده توسط نهادهای بالادستی تبعیت چندانی ندارد. علت هم این است که تصمیمگیران و سیاستگذاران، دیالکتیک منطقی در فهم این نسل ندارند. سیاستگذار از نسل دهه هشتادی عقب افتاده است. بچه های نسل زد، مهارتهایی مثل زبان، آیتی، سرعت بالا و ... را دارند و از همه مهمتر، این بچهها دارای یک منِ فعال هستند. سیاستگذاری نسل قبل از بالا به پایین بود و سیاستپذیران هم چارهای جز پذیرش نداشتند، چرا که تمام خوراک فکری آنها توسط همین سیاستگذاران تأمین میشد؛ اما نسل جدید احساس نیازی نسبت به سیاستگذاران نمیکنند چرا که گروه مرجع او تغییر کرده و خودش با دوستان و همنسلهای خود، مسائل خود را بر طرف میکنند.
🔸ما برای شناخت تقاضاهای نسل زد، باید پیمایشهای میدانی و ملی داشته باشیم. ما باید از ظرفیتهای فقه اجتماعی در دیالکتیک بین سیاستگذار و نسل زد بهره ببریم.
◀️ضمن اینکه ما در یک جنگ شناختی نیز هستیم. در جنگ شناختی، فرایند ادراک دستکاری میشود. امروز ادراک این نسل از واقعیت جامعه فاصله گرفته است. نتیجه خرابشدن ادراک جامعه و فاصلهگرفتن از واقعیت جامعه، شکاف شناختی است. عوامل معرفتی و غیرمعرفتی متعددی بر ادراک فرد اثرگذارند. فعلاً در مجموع میتوان گفت که مسئله رسانه، نقش پررنگ تری در ساخت ادراک این نسل دارد.
@daghdagheha